با و بی حجاب ها بخوانند
با و بی حجاب ها بخوانند
نویسنده: علی بهاری
بعضی خانمها دوست دارند بیحجاب بگردن. من با حکم شرعی این قضیه الان کاری ندارم اما خداییش بیحجابی هم اصولی داره.
خانم با رژ و ریمل و سایه و فر مژه و دو قوطی رنگ بلوند که رو سرش خالی کرده نشسته عقب یه نیسان آبی کنار شوهرش و سه تا گوسفند ماده که دارن میبرن جلو پای دوماد بکشن.
گوسفندهای بدبخت هی بهم نگاه میکنن و چند دیقه یک بار زیر لب میگن: «یکم سادهتر تیپ میزدی ما با این وضع معذب نشیم.»
یک عده پا رو از این هم فراتر میذارن. طرف داشته ترک موتور گازی شوهرش با مژه کاشت، سلفی میگرفته. آشغال رفته تو چشمش، چهار تا پلک زده جلوی موتور بلند شده.
اون یکی با ناخنهای کاشت که لاک قرمز جیگری هم بهش زده هر چند دیقه یه بار کف دستش رو میگرفته بغل که حس پرواز رو با مارال اکبر جونش تجربه کنه.
بار آخر ناخنش گیر کرده به آینه بغل لندکروز که فرقی با افتخارات صنعت داخلی نداره. اکبر جون مجبور شد موتور رو بفروشه و خسارت ۲۰۶ خارجی رو بده.
با و بی حجاب ها بخوانند
از اون ور محجبه بودن و آرایش نکردن قشنگیهای خودش رو هم داره. مثلا این که دختر خانم از مزاحمت و بیتربیتی در امانه.
یعنی مورد داشتیم خانمی که با شال جیغ و کفش تابستونی و ناخنهای رنگارنگ داشته تو خیابون میرفته، هدف شلیک آقا پسر قرار گرفته که: «برسونمت جیگری» ولی بعدا که همون خانم چادری شده و پسره دوباره دیدتش بهش گفته: «از رفتار گذشتم متاسفم. راهی واسه جبران هست؟»
دختری که بیحجاب میره رستوران، حتی ممکنه مورد شیطنت گارسون قرار بگیره. همین جوری الکی بیاد و بره و جلوش خم و راست بشه.
یه بار نمکدون میذاره، یه بار فلفلپاش رو عوض میکنه، یه بار سوراخهای سماقپاش رو باز میکنه. یه بار میگه: «نوشابه میخواهید؟»
دوباره میاد میگه: «زرد یا مشکی؟» بعد چند دقیقه دوباره میگه: «ماست یا زیتون پرورده؟» باز میپرسه: «سالاد کاهو رو با سس فرانسوی میخورید یا مایونز معمولی؟ کچاپ هم دارما»
حالا هیچکی سس کچاپ رو با کاهو نمیخوره. حتی مورد داشتیم تو علف شتره کچاپ ریختن حال کنه، برگشته گفته: «صنعتیجات نمیخورم. جمعش کن.»
غیر از این، برخورد اصناف هم با خانمهای محجبه محترمانهتره. مثلا خانم چادریای که سوار تاکسی میشه، اگه عقب بشینه راننده به احترامش یه مسافر میزنه.
حالا کرایهاش رو میکشه رو همه مسافرها ولی به هر حال عقبیها راحتند. البته صنف زحمتکش کافیشاپ ممکنه با رانندههای زحمتکش تاکسی فرقهایی داشته باشند.
در تایید بخش قبل، چند روز پیش، قصابی بودم. قصابه به خلاف ظاهرش دغدغههای فرهنگی داشت با روش دهه هفتادی.
وقتی دید مغازه پر از چادری و بیحجابه گفت: «گوساله و گوسفند مال خواهرهای چادری، آشغالگوشت مال بیحجابها» جنجالی شد که بیا و ببین. آخرش هم شیشههای مغازه رو شکستند و پلیس و شکایت و پلمب.
هیچ کس هم به من بدبخت که رفته بودم دو کیلو دنبه بیحاشیه بگیرم توجهی نکرد.
خلاصه به روشهای قرون وسطایی یه عده توجه نکنید. پوشش مناسب امنیتبخشه. جدی بگیریم.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.