مهدی استاداحمد: طنز را جدی گرفتم!
مهدی استاداحمد از آشنایی با در حلقه رندان میگوید
طنز را جدی گرفتم!
«مهدی استاداحمد» از طنزپردازانی است که کوتاه و بانمک و پاکیزه مینویسد. سعی نمیکند از کلمات خارج از عرف استفاده کند یا تابویی بشکند که لبخندی به لب مخاطب بیاید. فقط خیلی ساده میگوید: «بعضی عزیزان معمولا پیامهایشان را سین نمیکنند. به این افراد عزیز نسین گفته میشود» و مخاطب گاهی به همین سادگی نگاه خندهاش میگیرد. گپی با او زدیم درباره طنز و دفتر طنز و «در حلقه رندان» که مخاطبان مهدی استاداحمد را از همانجا به خاطر دارند.
چطور با محفل در حلقه رندان آشنا شدید؟
کمی از سال ۱۳۸۰ گذشته بود که برنامه «در حلقه رندان» شروع شد. آقای زرویی محفل را راه انداختند و من هم گمانم از همان جلسات اول شرکت کردم و شعر طنز شنیدم. کمی قریحه طنز داشتم و از جلسات بعدی با شعر طنز آمدم. آقای زرویی با مهربانی و رویی گشاده با من برخورد کردند، شعری که سروده بودم را نگاهی انداختند، اصلاح کردند و خواندم. بعد هم افتخار شاگردی ایشان را داشتم. آشنایی با دفتر طنز و در حلقه رندان و شعرخوانی من همه با هم اتفاق افتاد. دفتر طنز که توسط استاد زرویی دایر شد، افراد زیادی را جذب کرد و کسانی که طنز نمینوشتند به واسطه این دفتر و در حلقه، طنزنویس شدند.
شما قبل از آشنایی با در حلقه رندان شعر طنز نمیگفتید؟
شعر طنز و جدی مینوشتم اما سرودن طنز را خیلی جدی نگرفته بودم. اتفاق خوب این بود که بعد از محفل، سرودن طنز را جدی گرفتم. دیدم جلسهای است که مخاطبان زیادی میآیند که فقط شعر طنز بشنوند و فضایی فراهم است که در شب شعر جدی هم ندیده بودم… همین در من ذوقی ایجاد کرد برای سرودن طنز و احتمالا برای افراد زیاد دیگری هم این محفل انگیزه سرودن طنز شد. خیلیها به خاطر دفتر طنز و در حلقه رندان طنز نوشتن را جدی گرفتند.
از این افراد چه کسانی را به یاد دارید؟
افرد زیادی بودند و حتم دارم بیشتر از چیزی که به ذهنم میرسد، در برنامه در حلقه شرکت میکردند. اما حالا میتوانم از عمران صلاحی، منوچهر احترامی، حسن شعبانی معروف به بانی، داریوش کاردان و خیلی کسان دیگری یاد کنم که به عنوان شاعر جدیسرا میشناختیم اما چند کار طنز هم داشتند و خواندند. یا طنزپرداز هم بودند و نمیدانستیم. در کنار آنها جوانترهایی مثل ما که هم شعر میخواندیم و هم فرصت دیدن استادان و آموختن را داشتیم. خیلی از جوانانی که حالا طنزپردازان شناخته شدهای هستند.
اولین باری را که در حلقه شعر خواندید به خاطر دارید؟
بله… همزمان خاطره شیرین و شوکآوری بود. شیرینی آن که مشخص است، همیشه در حلقه رندان شعر خواندن شیرین است. اما شوکآور بود چون ابتدای شعر خواندن، از روی همان کاغذی خواندم که استاد زرویی شعر را اصلاح کردند، سر که بالا کردم تعدادی زیادی چشم دیدم که به من نگاه میکند و منتظر ادامه شعر است و شوکه شدم… تالار اندیشه پر بود از مخاطب. با اینکه از قبل میدانستم سالن پر است اما باز ماندم از خواندن. دو سه ثانیه مکث کردم و دوباره خواندن را ادامه دادم.
جز اینکه افراد زیادی ترغیب به سرودن طنز شدند، چه دستاورد دیگری داشت؟
محفل در حلقه آنقدر گرفت که خیلی از شاعران از شهرهای دیگر تنها برای اینکه شعری بخوانند به تهران میآمدند و بعد از جلسه میرفتند. مانند آقای راشد انصاری که از بندر عباس با قطار میآمدند و برمیگشتند. آنقدر که برنامه جذاب بود. همین باعث شد سالهای بعد در شهرهای دیگر هم برای خودشان در حلقه رندانی به پا کنند.
تعریف مهدی استاداحمد از طنز چیست؟
این تعریف را باید پیشکسوتان ارائه بدهند من تنها به عنوان مخاطب پاسخ میدهم. خیلی وقتها این تعریف هم ممکن است خطکشی سفت و سختی نداشته باشد و عرصه هنر اصلا خطکشی ندارد. خطکشی و ارائه تعریف مشخص ممکن است کار را سخت هم بکند… اما در کل اثری که حس خوب از جمله خندیدن را ایجاد کند و آسیبی به روح و روان مخاطب نزند، طنز است… پیام خوبی هم اگر داشت، چه بهتر.
برخی میگویند کار طنز شاد کردن مردم است، شما چنین وظیفهای برای طنز قائل هستید؟
خنداندن یکی از کارکردهای طنز است اما باز هم به معنای شاد شدن مخاطب نیست. گاهی طنز، تلخی را بیان میکند و از شنیدن این تلخی کسی شاد نمیشود، تنها لبخندی میزند و لذت میبرد از نحوه بیان و شنیدن اثر. سرودن درباره آلودگی هوا مخاطب را دلشاد نمیکند، اما مخاطب لبخندی به لب میآورد و شاعر هم خستگیاش در میرود، چون این معضل فکرش را مشغول کرده و شعری گفته است تا کاری کرده باشد و تنها نظارهگر نباشد و از این بستر نقد خودش را بکند.
در جواب به سوالهای قبلی گفتید، طنزی که روح و روان مخاطب را نرنجاند… منظورتان چه بود؟
نباید طنزی نوشت که مخاطب را برنجاند. حد و حدودش هم معلوم است. آدمی که اخلاق درستی دارد و منصف است، کاری نمیکند و حرفی نمیزند که دیگری برنجد. در طنز هم همین است؛ طنزنویس نباید با مباحثی شوخی کند که دست خود آدم نیست. همانطور که در جمع دوستانه با این موارد شوخی نمیکنیم تا دوستی نرنجد، در شعر هم این کار را انجام نمیدهیم. تنها با چیزهایی میتوان شوخی کرد که داشتن و نداشتنش دست خود آدم باشد. اینکه مدیری با اربابرجوع رفتار بدی دارد، امری ذاتی نیست و میتوان شوخی کرد اما اگر فلان مشخصات ظاهری را دارد از حیطه اختیار او خارج است. چارچوب اخلاق برای همه مشخص است از جمله طنزپرداز.
مردم ما در عین اینکه خودشان هم شوخطبعی دارند اما خیلی همهچیز بهشان برمیخورد!
دلیل دارد… خیلی اوقات ممکن است من نوعی نمیخواهم بپذیرم مشکلی در رفتار و کردارم دارم و اشتباه از من است. برای همین وقتی کسی آن کاستی را بیان میکند، میگویم توهین کرد! این را میگویم تا فرار کنم از حقیقتی که به رویم آورده است. قدرت پذیرش ندارم. مثل شوخی با مشاغل مختلف که باب شده است که به این شغل و آن شغل توهین شد… درحالی که میتواند گوش کند و بخندد و جای ناراحتی آن کار را اگر انجام میدهد، کنار بگذارد.
گفتوگو: لیلا باقری