آشنايي با نگارش طنز و کمدي در ادبيات نمايشي، قسمت چهاردهم
در قسمتهاي قبل به ۱۴ وضعيت نمايشي و ساختار نمايشي پرداختيم در اين قسمت و قسمتهاي بعدي به طراحي داستان هاي طنز و تاثير و کارکرد هر يک از عناصر در ساختار طرح دراماتيک کمدي خواهيم پرداخت.
هماهنگي
هماهنگي عاملي است که نويسنده بر پايه آن کاراکترها را در برابر هم قرار ميدهد و عناصر مختلف را براي رسيدن به هدف، ترکيب و يا از هم دور ميکند. بنابراين، قبل از هر چيز بايد بر اساس تعاريف هماهنگي، بتوان دليلي براي در کنار هم قرار دادن عناصر متضاد و يا دور کردن عناصر محبوب تعريف نمود. هر چه هم اين دلايل و علل به وجود آمدن آنها قويتر باشد، عنصر هماهنگي در طرح داستان موفقتر ميشود. نتيجه چنين طنزي هم منطقيتر و مطلوبتر خواهد شد.
کارلو گالدوني[۱] در اين خصوص چنين ميگويد:
«به منظور ظهور و نشان دادن خصوصيات يک شخص بازي من آن شخص را درمقابل شخص ديگري که کاملاً در تضاد با اوست قرار ميدهم.»
در بيشتر طنزهاي سخيف بدون هيچ دليل خاصي عناصر متضاد در کنار يکديگر قرار ميگيرند و تنها بر عامل تضاد صرف در آنها تأکيد شده و از کارکرد عنصر هماهنگي و تأثير آن غافل ميمانند.
هماهنگي بر دو پايه اجتماع ضدين و تفارق احباب استوار است.
جمع ضدين
بارها بيان شده است که طنز، تصوير هنري اجتماع ضدين است.
بر اين اساس، چند پديده و يا تعدادي عنصر متضاد با ارائه دلايل و ايجاد شرائطي منطقي مجبور به قرار گرفتن در کنار هم ميشوند. اما اين به معناي سازش آنها نيست. بلکه آنها بايد همچنان در حال کشمکش براي پيشبرد روند داستان و در عين حال، تحمل يکديگر باشند. هر چه بيان ضديت بين اشخاص بازي عميقتر و رشتههايي که آنها را در کنار هم نگاه ميدارد محکمتر باشد، طنز نيز به حقيقت هنريش نزديکتر ميشود. بدين ترتيب، کنار هم قرار دادن صرف عناصر متضاد براي ايجاد خنده(و بدون توجيه مخاطب) به هيچ وجه کافي نبوده و اثر را تا حد يک طنز سخيف پايين ميآورد. به عنوان مثال يک طنز نويس، مخاطب خود را به گونهاي توجيه ميکند؛ تا او را قانع نمايد که چرا علي رغم اختلافها و درگيريهاي پياپي ميان لورل و هاردي و يا برادران مارکس؛ آنها همچنان يکديگر را تحمل کرده و مشتاقانه در کنار هم ميمانند. از اين رو، پيدا کردن حلقه ارتباطي ميان چنين اشخاصي بسيار مهم و ضروري است. مثلاً وجود خصيصه مشترک «حماقت» در آنها ميتواند يکي از اين دلايل و نقطه اشتراک ميان همه آنها باشد.
(به اين موضوع در بخش وضعيت هاي نمايشي در داستان هاي طنز؛ قسمت «تضاد» به تفصيل اشاره شده است.)
تفکيک احباب
شخصيت کمدي که از خواستههاي خود و يا عنصر محبوبش به نوعي جدا مانده، در وضعيت تفکيک احباب قرار ميگيرد. در ادامه نمايش هم، حوادث و شرايط داستان بر اساس تلاشهاي غالباً ناآگاهانه شخصيت کمدي براي رفع موانع موجود(با هدف وصال به خواستههايش) شکل ميگيرند. (بيشتر به مدد بخت و اقبال، که به اين موضوع اشاره شده است.)
در آثار طنز، احباب داراي خصيصههاي ويژهاي هستند. در اين آثار، عناصر محبوب شخصيت کمدي از همسر تا مواردي همچون پول، شهرت، مقام و در برخي از مواقع خواستهاي سطحي همچون رسيدن به مقام شير فروشي و يا پوشيدن يونيفورم يک پليس ساده (در فيلم هاي «نورمن» ) و حتي تمايلات منفي از قبيل دزدي از يک بانک، رهبري گانگستران و…. را شامل ميشوند. چگونگي و نحوه رسيدن شخصيت کمدي به ايدهآلها و عناصر محبوبش، ماجراهاي داستان طنز را به وجود ميآورد.
عنصر محبوب و يا معشوقهاش نيز، معمولاً به ديده ترحم، کمک، بازي کردن و يا طعمهاي براي سوءاستفاده؛ به شخصيت کمدي مينگرد، تا به ديده يک عاشق سينه چاک داراي احساسات شورانگيز و وفادار به وي. ساير علايقي هم که شخصيت کمدي در صدد دستيابي به آنهاست همانگونه که گفته شد؛ معمولاً داراي ويژگيهاي کم ارزش و يا مضحکي هستند. به قدري که تلاشهاي فراوان شخصيت کمدي براي دستيابي به آنها از ديد مخاطب، بسيار پوچ و خندهدار خواهد آمد. موانع نمايشهاي طنز نيز داراي ويژگيهايي هستند که به آنها، با عنوان«پيچيدگي» اشاره ميکنيم.
آشفتگي
نقطهاي است که مسير وقايع عادي را تغيير ميدهد و تعادلي که حاکم بر اوضاع بوده را دگرگون ميسازد. قبل از وقوع آشفتگي همگان در کمال آرامش مشغول سپري کردن زندگي آرام و بي دردسر خود هستند که ناگهان آشفتگي از راه ميرسد و زندگي معمول و توام با آرامش آنها را بهم ميزند. آشفتگي انگيزه يا موتور قهرمان را براي حرکت به جلو و انجام هرگونه اقدامي موثر روشن ميکند.
به عنوان مثال آشفتگي زماني را شامل ميشود که اهالي يک شهر در مييابند؛ آنها در حال تبديل شدن به کرگدن هستند. طبيعي است که آشفتگيها در ادبيات نمايش طنز بايد بر اساس واقعههايي تا حدودي مضحک و با ماهيتي عجيب ، خارق العاده و دور از ذهن و البته در حد باورهاي مخاطب طراحي گردد.
شايد ذکر چند مثال ديگر بتواند مفهوم آشفتگي در نمايشهاي کمدي را مشخص کند.
- پدر و مادري ناگهان متوجه ميشوند که يکي از فرزنشان را در تعطيلات ژانويه همراه خود به مسافرت نياوردهاند! و از سوي ديگر، زماني که پسر بچهاي در مييابد که خانوادهاش فراموش کردهاند که او را به مسافرت تعطيلات کريسمس ببرند که خانهاش در معرض دزداني نابکار قرار دارد.
- قهرمان کمدي ناگهان متوجه ميشود راوي داناي کل داستان که بيشتر مفهومي است ذهني؛ به شکلي عيني با وي و سرنوشتش ارتباط برقرار کرده و تمامي صحبتهاي او و حتي پيشگوييهايش را ميشنود.
- مرد ظاهرا ترسويي که ناگهان متوجه ميشود که بايد همراه رييس خود به خط مقدم جبهه برود. و…
به هر حال در يک نمايش دراماتيک هر چقدر نقطه آشفتگي واضحتر ديده شده و در بر گيرنده شرائط فوق باشد؛ طنز و کمدي، بهتر و مطلوبتر خواهد شد.
در قسمت هاي بعدي اين مبحث را ادامه مي دهيم.
فرزين پورمحبي- دفتر طنز حوزه هنري
[۱] کمدينويس بزرگ ايتاليايي (carlo goldoni)