به گزارش خبرنگار دفتر طنز، شصتمين نشست نقد و بررسي کتابهاي منتشر شده در حوزه طنز «دگرخند» با حضور محسن مطلق، مرتضي سرهنگي و سيدعبدالجواد موسوي، دوشنبه 8 آبان در سالن سلمان هراتي حوزه هنري واقع در خيابان سميه نرسيده به خيابان حافظ برگزار شد.
در ابتداي اين نشست که به بررسي طنز در ادبيات دفاع مقدس پرداخت، عبدالجواد موسوي گفت: هيچگاه کار مستمر طنز در زمينه دفاع مقدس به جز يکي دو مورد انجام نشده است. اميدوار بوديم آن دو کار جدي گرفته شود اما متاسفانه اين اتفاق نيفتاد و پس از توقف کار هم کسي از ما علت آن را نپرسيد. اين رسم ديرينه سرزمين ماست که کسي براي کار نکرده مواخذه نميشود.
مرتضي سرهنگي به عنوان اولين سخنران برنامه، درباره جايگاه طنز در در آثار مرتبط با دفاع مقدس اظهار کرد: علت شرکت من در اين جلسه علاقه و دغدغهام براي مبحث طنز در ادبيات دفاع مقدس است.
مدير مرکز مطالعات و تحقيقات فرهنگ و ادب پايداري ادامه داد: جبهه ما جوان بود و اقوام و طوايف مختلفي از ايران با فرهنگهاي مختلف در آن شرکت داشتندو ناخودآگاه همين تضاد باعث ايجاد طنز و خنده بين بچهها مي شد. وقتي رزمندگان ما به اسارت در آمدند هم همين روحيه را با خود به اردوگاه ها ميبردند.
سرهنگي افزد: رزمندهها اولين چيزي که آن جا ياد ميگرفتند فن زنده ماندن بود و آقاي ابوترابي به بچهها ياد دادند که چوب دست عراقي هاست سرتان را سمت چوب نبريد. وقتي هم که برگشتند هر کدامشان يک کتاب خاطره بودند و ما را صاحب يک گونه ادبي کردند که در دنيا به ادبيات اردوگاهي معروف بوده و انسانيترين وجه جنگ همين اسارت است.
سرهنگي اظهار کرد: جنگ ما درواقع جنگ جهاني سومي در يک جغرافياي محدود بود. ما از پانزده کشور اسير داريم و خود من با ۴۹ اسير سوداني صحبت کردم. تا به حال ۲۳۰ عنوان کتاب نيز درباره اسراي ايراني منتشر کرديم. خاطرات عراقيها را در ايران نيز داريم و آنها ۶۵ عنوان کتاب نوشتند و رفتند که به نوعي عذرخواهي ملي بود.
مدير مرکز مطالعات و تحقيقات فرهنگ و ادب پايداري ادامه داد: در واقع اين اسرا ضلع سوم مثلث را پرکردند؛ خاطرات رزمندگان ما، خاطرات اسراي ما و خاطرات نظاميان عراقي و اگر بخواهيم درباره اين ۸ سال تحقيق کنيم و بنويسيم به اين ۳ ضلع نياز داريم.
سرهنگي در مقايسه اوضاع اسراي ايراني و عراقي گفت: من در روزنامه ناهار نميخوردم و در اردوگاه عراقيها غذا مي خوردم چراکه انصافا کيفيت غذايشان بهتر بود. در واقع ما اردوگاه نداشتيم و اسرا را به همان پادگاني برده بودند که سربازان ما بودند، پادگان هم يک آشپزخانه بيشتر نداشت و همان غذايي که به درجه دارها و سربازان ما ميدادند براي اسرا هم مي بردند و اين اصلا قابل مقايسه با وضعيت سربازان ما در عراق نبود.
وي درباره طنز در ادبيات دفاع مقدس افزود: طنز دودي است که خبر از آتش ميدهد و بايد بعد از ديدن دود به سراغ آتش برويم. ما ميگوييم ادبيات جنگ با شليک اولين گلوله به دنيا ميآيد و بعد از جنگ به بلوغ ميرسد. ما الان دردوران بلوغ اين ادبيات هستيم و تنوع آثار و موضوعات کار را ساده کرده است. در عناويني که درباره اسارت منتشر شده نيز به راحتي طنز را ميبينيم. در حالي که تا ۱۰ سال پيش اين تنوع آثار وجود نداشت. در نتيجه ظرفيت لازم براي کار طنز در اين زمينه وجود دارد.
سرهنگي تصريح کرد: درست است که جنگ در يک تاريخ مشخص به اتمام ميرسد اما تحقيق و پژوهش درباره آن تا قرن ها ادامه خواهد داشت و من به تازگي کتابي ديدم درباره جنگ چال دوران که هفتصد سال پيش اتفاق افتاده است.
مدير مرکز مطالعات و تحقيقات فرهنگ و ادب پايداري با اشاره به طنز موجود در آثار منتشر شده گفت: اين طنزها نشان دهند اين است که جنگ نتوانست خنده و زندگي را از ما بگيرد. در اردوگاههاي عراقي نيز به همين دليل نگهبانان با دمپايي توي دهني اسيري ميزدند که ميخنديد چون اين خنده نشان دهند شکست آن ها بود. رزمنده ما با اين خنده به او مي گفت تو تنها توانستي جسم ما را اسير کني اما روحم را نه.
وي افزود: خنده همچنين در تضاد به وجود مي آيد اين تضاد هم هميشه در اسارت وجود داشت و ظرفيت خوبي براي خلق طنز ايجاد مي کرد.
محسن مطلق نويسنده کتاب مگيل نيز با اشاره به آرشيو غني خاطرات جنگ، اظهار کرد: ما ملت طنازي هستيم و از هر موقعيتي استفاده ميکنيم و آن را با کلام شيرين خود به طنز تبديل ميکنيم تا مشکلات را به فراموشي بسپريم. در جنگ هم همين اتفاق افتاد. جنگ يکي از خشنترين اتفاقاتي است که در دنيا ميافتد اما ما در دوران جنگ با تمام مشکلات و مصائبش در جبههها از موقعيت براي خلق طنز هم استفاده ميکرديم.
موسوي در ادامه وارد بحث شد و گفت: شايد يکي از دلايلي که به تازگي مبحث طنز در ادبيات دفاع مقدس مورد توجه قرار گرفته اين باشد که به خود طنز مبحثي امروزي است. البته اين نگراني هم وجود دارد که با پرداختن زياد به اين مقوله طنز به پديدهاي مبتذل تبديل شود و در هر چيزي به دنبال طنز بگرديم. در هر صورت توجه طنز دفاع مقدس اتفاق خوبي است و نشان دهنده اين است که در اين مقوله غفلت نکرديم.
مرتضي سرهنگي تصريح کرد: خيليها فکر مي کنند جنگ ما عبوس بود اما واقعيت چيز ديگري است و من در اين سي سال هر روز که پشت ميز کارم نشستم، نکتهاي جديد يافتم از جنگ که يا مرا متاثر ميکند يا ميخنداند. جنگ ما فقط همين چيزهايي نيست که از تلويزيون ميبينيم.
وي افزود: ما دو دستور زبان داريم، يکي پرشور و حماسي است براي زمان جنگ، يکي هم تعقلي است براي بعد از آن. بين تبليغ و تعقل فرق وجود دارد و همواره تبليغ با مبالغه همراه است. اما نظام رسانهاي ما بعد از گذشت سالها از جنگ هنوز هم از دستور زبان تبليغي استفاده ميکنند که خالي از تعقل است. ما از ۱۵ کشور ديگر اسير داريم که ارتش آمار همه را به من داده بود اما اين آمار در يک گفتار تلويزيوني حذف شد در حالي که مردم ما بايد بدانند که ما با ۱۶ کشور جنگيديم، عراقي ها يک قرارگاه سري داشتند که کارشان سازمان دهي نيروهاي خارجي بود، اردن و مصر گفته بودند که جنازههاي ما را به کشورمان نياوريد و همان جا داخل کشتههاي خود دفع کنيد تا نداند که ما هم با شما هستيم.
وي تاکيد کرد: تا زماني که همچنان از زبان تبليغي استفاده کنيم مخاطب دلزده ميشود و از سوي ديگر تا زماني که اطلاعات افراد با آنچه که از نظام رسانهاي منتشر ميشود هيچگاه سراغ طنز در جنگ نميروند.
سرهنگي ادامه داد: جنگ حادثه نيست که يکباره اتفاق بيافتد، واقعه است؛ مقدمه، متن و پيامد دارد. به اين واقع بزرگ نميتوان تنها با ذهن خود و تخيلات خود نزديک شويم و لازم است به واقعيات براي نوشتن تکيه کنيم. ما در حال حاضر دو منبع داريم، سربازان زمان جنگ که نهايت تا دو دهه ديگر زنده هستند و منابع مکتوب. راه نگارش ادبيات جنگ از کتابخانه ها ميگذرد اگر هنرمندي به کتابخانه بيايد موفق است چون جنگ بزرگتر از خيال ما است.
وي افزود: ما در سينماي جنگ اقتباس نداريم و هيج فيلمي که از روي جنگ ساخته نشده است.
محسن مطلق نيز در ادامه ضمن تاييد حرف هاي سرهنگي گفت: ما در زمان جنگ نياز داشتيم که با تبليغات رسانهاي نيروها را جذب کنيم اما رسانههاي ما هنوز هم در دهه ۶۰ ماندهاند و حرف از امداد غيبي ميزنند؛ مبحثي که مردم همان موقع هم با آن شوخي ميکردند.
وي ادامه داد: ذائقه مردم در دهه شصت تغيير پيدا کرد و سراغ نگفته هاي جنگ رفتيم و اي کاش در اين سال ها به مبحث طنز هم پرداخته ميشد. چون آرشيو کاملي داريم که ميتوان از آنها استفاده کرد و خوشبختانه تابوها نيز شکسته شده و ميتوان از شوخي هم استفاده کنيم.