نیکلای گوگول و تاثیری که ادامه دارد
نیکلای گوگول و تاثیرگذاری که ادامه دارد
نویسنده: سارا ملاعباسی
دورهای در ادبیات مدرن وجود داشت که نویسندگان از نظر روحی افت کرده بودند. چون هر وقت اثر جدیدی منتشر میکردند، همه معتقد بودند ایده اصلیشان را از داستانهای نیکلای گوگول الهام گرفتهاند.
آن نویسندگان هم واقعی یا غیر واقعی این موضوع را تایید میکردند و گوگول را استاد خود میدانستند.
نیکلای واسیلیویچ گوگول در ۳۱ مارس ۱۸۰۹ (فروردین ۱۱۸۸ شمسی) در روستایی در اوکراین کنونی متولد شد.
او در سال ۱۸۲۰ به مدرسه هنری نیژین رفت. بعد از دوره دبیرستان به سنپترزبورگ رفت و شغلی جز کارمندی ساده به او نرسید.
او در این شغل با مردم عادی ارتباط زیادی داشت و با وجود رضایت خانوادهاش از اینکه توانسته آبباریکهای برای خودش دستوپا کند، از یکجایی به بعد تصمیم به نوشتن داستانهای کوتاه گرفت.
در سال ۱۸۳۱ اولین مجموعه داستانهای خود را چاپ کرد و تحسین «پوشکین» را برانگیخت.
در پرانتز بگوییم که الکساندر پوشکین بنیانگذار ادبیات روسی مدرن به حساب میآید و برخی او را بزرگترین شاعر زبان روسی میدانند.
پس برانگیختن تحسین او کار هر کسی نبود و گوگول با این کار توانست مسیر جدیدی را در نویسندگی پیدا کند و در سال ۱۸۳۵ چهار عنوان کتاب منتشر کرد.
نیکلای گوگول پایهگذار سبک رئالیسم انتقادی در داستاننویسی است. او با لحن انتقادی خودش، ناهنجاریهای جامعهاش را نشان میداد و آن را توصیف میکرد.
منتها اینقدر توصیف کرد تا آنهایی که باید، به خودشان گرفتند و آثارش با انتقادهای زیادی روبرو شد.
این انتقادها آنقدر شدید بودند که وقتی یک اثر داغِ داغ بیرون میآمد، بعضی از افراد را میسوزاند و اعتراضشان را به دنبال داشت.
او در سال ۱۸۳۶ داستانهای مهمی نوشت. داستانهایی مثل نمایشنامه بازرس که باز هم به آن انتقاد شد و اثرش زیر سوال رفت.
گوگول هم به جای خوردن ژلوفن و مدیتیشن به رم سفر کرد تا مگر اعصابش آرام شود.
وقتی که اعصابش آرام شد، همانجا «نفوس مرده» را در سال ۱۸۴۱ منتشر کرد و دوباره انتقادات را برانگیخت.
اما اینبار سفر، ژلوفن و مدیتیشن هم حریف نقدهای او نشدند و او وضعیت روحی نامناسبی پیدا کرد و به مذهب روی آورد.
گوگول با آنکه آثار منسجمی دارد و همهشان از نظم خاصی پیروی میکنند، خودش شخصیتی ناهموار داشت و نقش پررنگ جامعه اطرافش بر این موضوع را نمیتوان نادیده گرفت.
و از این اتفاقات این درس را میگیریم که هنرمندان و نویسندگان را از روی آثارشان قضاوت نکنیم. (پستهای اینستاگرامشان منبع بهتری برای قضاوت است.)
او در سالهای آخر عمرش در یک شب همه دستنویسهایش را سوزاند و بنا به نظریات مختلف، جلد دوم نفوس مرده هم در آن بود.
سر انجام او در ۴ مارس ۱۸۵۲ (اسفند ۱۲۳۰ شمسی)، قبل از تولد ۴۳سالگیاش، در مسکو از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.
تا صد سال بعد از او نویسندگان روس تحت تاثیر او بودند و ناخواسته داستانهایشان رنگ و بوی نوشتههای او را میگرفت و نویسندگانی مثل داستایوفسکی، چخوف، تولستوی، کافکا و … از او تاثیر گرفتند.
درباره او جملات قصار معروفی هم وجود دارد. به طور مثال تورگینف، رماننویس، شاعر و نمایشنامهنویس روس بعد از خواندن داستان شنل گفت: «ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمدهایم.»
یا بلنسکی، منتقد ادبی و زبانشناس او را «پدر نثر روسی» میدانست و فرانکاوکانر، گوگول را «پدر قصه کوتاه» لقب داد.
گقتنی است آثار نیکلای گوگول همچنان به زبانهای مختلف در دنیا ترجمه و چاپ میشود و همچنان هم نویسندگان از او تاثیر میگیرند.
با وجود واقعی بودن این داستانها، هیچ خوانندهای نیست که بعد از خواندن آثار او بگوید: «اینو که خودم میدونستم.» بلکه میگوید: «انگار همین الان رو داره میگه» و سری تکان میدهد.
از آثار مهم او میتوان به تاراس بولبا، بازرس، کتاب یادداشتهای یک دیوانه و هفت داستان دیگر، کتاب نفوس مرده عروسی، قماربازان، دادخواهی و… اشاره کرد.
پایان
برای مطالعه معرفی سایر طنزپردازان ایران و جهان اینجا کلیک کنید.