کار، کار انگلیسی هاست
نویسنده: سمیه رستمی
انگلیسی ها بعد هفتادسال صاحب یک پادشاه نو نوی فابریک شد. بزرگوار فنی سالم، سالم است و یکجوری بوی نویی میدهد انگار همینالان پلاستیکش را برداشته باشند و از وکیوم درش آورده باشند. ولی بعضی از مردم انگلیس اعتراض دارند.
مثلاً یک عده گدابازی در میآورند که چرا این همه خرج مراسم تاجگذاری شده است انگاری روح اسکروچ مرحوم در آنها حلول کرده باشد؟
اولاً قدیمیها که نور چراغ زنون بپاشد در تمام درزهای گورشان گفتهاند حکومتی که خرج دارد، ارج دارد! باید جلوی چهارتا کشور و چهارده تا مستعمره آبروداری کرد یا نه؟!
ملکه فقید هفت هزار و خردهای مهمان دعوت کرده بود، چارلز بینوا دو هزار و دویست تا. بالاخره باید نشان بدهد پشمی به کلاه پادشاهی بریتانیای کبیر هست، جوری که کرک و پشمی به تن مهمانها نماند یا نه؟!
پسانفردا ننه الیزابتش از بیخ گور سلطنتیاش او را عاق کند که آبروی سلطنت را به باد داده چه کسی پاسخگوست؟ تازه همه هزینهها از جیب خود خاندان سلطنتی بوده که ارث پدریشان بوده نه مالیات مردم. حاصل کد یمین و عرق جبینشان.
یک عده که از بیخ منکر پادشاهی شدهاند! مگر الکی است؟! شاعر سرود ملی، مسخره پدر اینها نیست که کلی دعا به جان پادشاه کرده و از خدا حفظ پادشاه را مسئلت داشته. در این شعر، عرفان و حکمت موج میزند. مخصوصاً آنجایش که میفرماید: «خدایا! پادشاه مهربان ما را سیو کن!» کنفوسیوس در برابر این فراز به نشانه احترام چمباتمه میزند.
به قول بیبیسی فارسی که دیگر اِند خاکساری و جاننثاری را به جا آورده و گفته: چارلز سوم امیر مؤمنان است! لابد خودشان هم صف اول مؤمنین هستند. بعد یک عده فوتبالیستهای تیم لیورپول ننربازی درمیآورند از خواندن این سرود سر بازمیزنند؛ لاکردار این انگلیسیها به این حرکت ما هم رحم نکردند و نخواندن سرود ملی به نشانه اعتراض را از ما اسکی رفتند.
یک عده تماشاگرنما هم سیو پادشاه را هو میکنند، جوری که واقعاً آدم نگران میشود نکند جدی، جدی بخواهند بلایی سر پادشاه بیاورند.
هرچند پادشاه اگرچه سیو خداست؛ اما چند تا بکآپ دارد از پرنسس دایانا و این زنیکه مارموز کاملیا.
اصلاً تا بوده هر اغتشاش و آشوبی کار انگلیسیها بوده است. حالا کمی دندان روی جگر و حتی سایر اعضا دستگاه گوارشیشان نمیگذارند و چاک دهانشان را برای مدتی درز نمیگیرند؛ پلیس هم مجبور شده برای ۵۲ معترض چاکهای جدیدی را بگشاید.
البته یکی مسئولینشان هم خیلی جدی گفته: «هر کی با پادشاهی مخالف است؛ جمع کند برود» یعنی آدم وقتی میبینید دموکراسی و مردمسالاری در آنجا به زیبایی رعایت میشود، اشک شوق از چشمانش میچکد.
البته مردم کمی صبر کنند و فعلاً نروند. بالاخره این پادشاه جدید است، بهتر است کمی با او راه بیایند تا کمکم جا باز کند.
انصاف نیست پادشاهی را کوفت این بدبخت مادرمرده کنند که شاعران باید در وصف حال این بیچاره بسرایند: بسی رنج برده در آن هفتادسال /که سر به گور نهد مامی شغال.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.
خیلی عالی بود