کتاب غریزه وصلی؛ وقتی یک دروغ دردساز می‌شود

کتاب غریزه وصلی؛ وقتی یک دروغ دردساز می‌شود

نویسنده: سارا ملاعباسی

یکی از آثار مهرداد صدقی کتابی به نام غریزه وصلی است که در آن، نویسنده شخصیت‌هایش را از مجموعه آبنبات‌ها یعنی اهالی کوچه سیدی بجنورد وام گرفته است.

اما باید توجه داشت که داستان‌ها و اتفاقاتی که در «غریزه وصلی» اتفاق می‌افتد، با خط داستانی آبنبات‌ها متفاوت است.

داستان این کتاب از جایی شروع می‌شود که در روزگار ممنوع بودن ویدیو، محسن نوار ویدیوی دایی‌اش را که از فردی به اسم قدرت‌پلنگ قرض گرفته بود، اشتباهی به همسایه‌شان، آقای اشرفی، قرض می‌دهد و ماجراهای جدیدی شروع می‌شود.

شخصیت‌پردازی مهرداد صدقی در این کتاب همانند آبنبات‌هاست و نویسنده کاملاً به آن وفادار است.

همچنین اتفاقات و موقعیت‌هایی کمدی که یکی بعد از دیگری و بعد از گره اصلی به وجود می‌آید، تنوع بیشتری داشته و داستان را جلو می‌برد.

در اصل، خرده موقعیت‌های غریزه وصلی به گونه‌ای طراحی شده‌ که از دل یک اتفاق، اتفاق جدیدی پیش آمده و علاوه بر غافلگیری برای مخاطب، او را می‌خنداند.

همچنین نوع دیالوگ‌نویسی، استفاده بجا از لهجه بجنوردی و نقشه‌هایی که آدم‌ها برای بیرون آمدن از مخمصه می‌کشند، خواننده را با خود همراه می‌کند و با خنده بحران‌ها را پشت سر می‌گذارد.

هر چند گاهی تعداد این اتفاقات به قدری زیاد می‌شود که نویسنده مجبور می‌شود در آخر داستان، در زمان حال خبر از آینده بدهد (مثل جایی که گفته می‌شود پول برنج‌های مغازه آقاجان چندماه بعد وصول شد)، اما باز هم سیر خطی داستان حفظ شده است.

به وجود آمدن یک موقعیت طنز یا کمدی اشتباه و افتادن در دردسرهای بزرگتر و بیرون آمدن از آن، طوری که همه عاقبت به خیر شوند و مخاطب سراسر داستان بخندد، از ویژگی‌های این رمان طنز است که مانند آن را در آثار دیگر کمتر دیده‌ایم.

در کل اگر سری کتاب‌های آبنبات را خوانده‌اید، غریزه وصلی می‌تواند گزینه مناسبی برای‌تان باشد و بدانید که این کتاب فقط در اپلیکیشن طاقچه قابل مطالعه و دسترسی است و نسخه دیگری از آن وجود ندارد.

در بخش‌هایی از کتاب می‌خوانیم:

– خوشبختانه دیگر کسی به من گیر نداد و به غذا خوردن مشغول شدیم و چون در خانه ما گیر از بین نمی‌رفت بلکه فقط از فردی به فرد دیگری منتقل می‌شد، آقاجان به مامان گیر داد چرا غذا کمی شور است و مامان به آقاجان گیر داد که با دست‌های نشسته چرا آمده سر سفره و بی‌بی هم به آقاجان گیر داد چرا دیر برای ناهار آمده و آقاجان به بی‌بی گیر داد چرا در این چند روز قرص‌هایش را نخورده و زن‌دایی به مامان گفت کسی که باید قرص‌هایش را بخورد دایی است چون جدیدا اخلاقش جوری شده که انگار قرص‌هایش را نمی‌خورد!

– راننده گفت: «مِگن این هروقت فیلم رزمی مِبینه، یا خودش یا یکی از دور و بری‌هاش «شَل و پَل» مِشن» حق با آقای راننده بود. معمولا قدرت بعد از دیدن فیلم‌های ژان کلود به خودش آسیب می‌زد و بعد از دیدن فیلم‌های بروس لی به بقیه.

– تنها کسی که تشویقم کرد احسان بود: «آفرین صدآفرین عموی خوب و نازنین سر در هوا سُم بر زمین!»

برای خواندن این کتاب روی این لینک کلیک کنید.

پایان

برای مطالعه معرفی سایر کتاب‌ها اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=317473
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.