کتاب اتحادیه ابلهان با نویسنده‌ای که مرد و چاپ کتابش را ندید

مروری بر کتاب اتحادیه ابلهان

نویسنده: ابراهیم کاظمی مقدم

(حاوی اسپویل سرنوشتِ نویسنده‌ی کتاب و داستانِ پُر فراز و نشیبِ چاپ شدنِ اولین نسخه!)

کتاب اتحادیه ابلهان

راستش را بخواهید زندگی جان کندی تول خودش یک‌پا اتحادیه ابلهان است. حتی اگر بگوییم از آن هم جالب تر است، بی‌راه نگفته‌ایم.

خود من که مثل خیلی‌های دیگر گول داستان زندگی نویسنده را خوردم و کتاب را خریدم.

الآن را نبینید که یک اتحادیه ابلهان از سال ۹۱ تا امروز توانسته با چندین ترجمه، توسط چندین انتشارات، به عنوان یک وعده‌ی مغذی وارد سفره‌ی روح ما شود!

آقای جان کندی تول، بنده‌ی خدا کلی زحمت می‌کشد و کتاب اتحادیه ابلهان را می‌نویسد؛ بعد که می‌برد برای چاپ، ناشران قبول نمی‌کنند. از او بردن و از ناشر نپذیرفتن.

خب تا اینجای کار را بارها و در مورد خیلی از کتاب‌های مشهور دیگر هم شنیده‌ایم. هر بار هم بابت افتادن صنعت چاپ در دست این کتاب‌نشناس‌ها تاسف خورده‌ایم.

اما بی‌شک برای جان کندی که مثل جان اف کندی، رئیس جمهور اسبق امریکا جوانمرگ شد، بیشتر تاسف می‌خوریم.

چون بنده‌ی خدا بسی رنج برده در این چند سال و به امیدی کتاب نوشته، حالا می‌گویند این‌ها اراجیف است و چاپش نمی‌کنیم.

حکیم ابوالقاسم فردوسی اگر کتابش را چاپ نمی‌کردند احتمالا همی کوفت ناشر به گرز گران تا بالاخره یکی از ترس جانش هم که شده شاه‌نامه را چاپ کند.

منتها آقای کندی از این عرضه‌ها نداشت و خیلی زور که زد توانست به جای گرز گران از اگزوز خاورش استفاده کند.

دود آن اگزوز هم اول توی چشم و دهان خودش رفت و به همه گفتند خودکشی کرده! شما هم بگویید خودکشی کرده!

ظاهرا این ماجرای اگزوز، بعد از دعوایی بوده که جناب نویسنده با مادرش داشته.

بعد از آن هم مادر بخت‌برگشته به صورت خستگی‌ناپذریر راه پسرش را برای جواب نه شنیدن از آن‌ها ادامه می‌دهد.

آن هم نه یک سال و دو سال؛ ۹سال! به نظر من اگر مورچه هم بود بعد از سال پنجم می‌گفت: خودم یک کتاب دیگر بنویسم و به یادبود پسرم چاپ کنم خیلی سنگین‌تر است!

خلاصه بعد از این همه سال یک بنده خدایی کتاب را از این مادرِ بیچاره می‌گیرد و چاپ می‌کند.

حتی گفته شده طرف خیلی هم خوشش آمده! بعد هم که سیل جوایز و چاپ و ترجمه‌های متعدد و پول که به حساب سرکار علیه سرازیر می‌شود و ایشان را بازنشست می‌کند.

این همه داستان گفتم که بگویم، کتاب کتاب معروفیست، خیلی‌ها خوانده‌اند و خوششان آمده، به یک عالمه زبان زنده و مرده و نیمه‌جان هم ترجمه شده.

اصلا جایزه ادبی هم برده، اما مثل ناشرانی که ۱۱ سال کتاب را رد کردند، من هم آنقدر از کتاب خوشم نیامد و شاید برای شما هم اتفاق بیفتد! همین.

حالا اگر جمله فوق را خواندید و هنوز نگفته‌اید این بنده خدا اصلا هنر و نویسندگی و طنز و این حرف‌‎ها سرش نمی‌شود و سطح کتاب از درک شما و آن ناشران بالاتر بوده؛ برویم سر اصل مطلب و در باره خود کتاب حرف بزنیم.

بحث اول این که از نظر تخصصی این کتاب طنز نیست. رندنامه است. ژانر پیکارسک یا همان رندنامه خودمان اساسا یعنی ما ساختاری نداریم.

فقط یک فرم شبیه زندگی‌نامه از شخصیتی بیکار و از طبقه ضعیف جامعه با تعدادی حادثه و اتفاق نه‌چندان جان‌دار و مهم و حتی بی‌ربط به یک‌دیگر که در خلال آن نویسنده بتواند به نقد اجتماعی و هجو بپردازد.

حالا این که این نقدها به یک کشور دیگر و هفتاد و خورده‌ای سال پیشش است هم زیاد بی‌تاثیر نیست.

می‌خواهد روزنامه تایم گفته باشد این کتاب شما را می‌خنداند یا نگفته باشد… وقتی خنده‌دار نیست، نیست دیگر!

شخصیت اصلی کتاب «ایگنیشس جی رایلی» نام دارد که مثل نویسنده با مادرش که مثل مادر نویسنده، خیلی آدم پیگیری است؛ زندگی می‌کند و دست بر قضا با هم اختلاف هم دارند.

احتمالا وقتی داستان را می‌خوانید حس می‌کنید این که داستان نویسنده و مادرش است.

قضیه از این هم جالب‌تر می‌شود وقتی در داستان می‌‎خوانید که ایگنیشس سعی می‌کند هیچ دست‌نوشته‌ای در خانه باقی نگذارد تا مبادا بعد از رفتنش، مادرش با فروش آن‌ها پول‌دار شود! چیزی که در در واقع پس از مرگ نویسنده رخ داده.

شخصیت ایگنیشس فقط فرد اول داستان است، نه قهرمان و نه ضد قرمان! یک شخصیت کاملا خاکستری که آرمان‌ها و حرف‌های جالبی دارد اما هم خودش و هم اتاق خوابش به شدت مشمئزکننده هستند.

بقیه شخصیت‌‎ها هم همینند. از مادر ایگنیشس که گاهی مادر خوبی است و گاهی یک الکلی بگیر تا صاحب کار او در کارخانه.

این ایگنیشسِ داستانِ ما علاوه بر این که اسم نچسبی دارد، مجموعه‌ای است از هرچه اخلاق بد و نچسب که می‌توان تصور کرد.

در عین حال خیلی هم حق به جانب است و اصلا راه ندارد که اشتباهش را بپذیرد.

شخصیتی چاق، بی‌مصرف، کثیف، متوهم، غرغرو، جامعه‌ستیز و کینه ای که از تحصیلاتش فقط یک مشت واژه‌ی قلنبه و سلنبه برای محکوم کردن دیگران یاد گرفته و علاوه بر آروغ روشن فکری، آروغ های بد بوی دیگری هم می‌‍زند! امیدوارم آقای کندی این‌مدلی نبوده باشد.

پایان

برای مطالعه نقد و معرفی سایر کتاب‌های طنز اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=316931
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.