مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد توی سرم

مروری بر کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد توی سرم.

نویسنده: ابراهیم کاظمی مقدم

نویسنده جوک گفته، بخندید!

(اسپویل نشده اما جاهایی که بدآموزی داشته را گفتم که خودتان سانسور کنید.)

اسم کتاب یک کم طولانی نیست؟ خب شاید نویسنده کتاب، آقای «فرناندو سورنتینو» دوست داشته اسم کتابش طولانی باشد.

آقای «محمدرضا فرزاد» هم موقع ترجمه گفته به ما چه که در کار صاحب اثر دخالت کنیم و نشر چشمه هم گفته به ماچه و همینطوری چاپ کرده.

اما خودمانیم. اسم کتاب خیلی طولانی است!

مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد توی سرم

کتاب «مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد توی سرم» یک کتاب ۲۱۸ صفحه‌ای است که حاوی یازده داستان کوتاه است.

داستان‌هایی در ژانرهای مختلف و با شخصیت‌های متفاوت که پایان هر کدام به نحوی انسان را شوکه می‌کند.

خوشبختانه می‌توان کتاب را به صورت صوتی و با صدای رضا بهبودی هم گوش کرد.

سخت می‌شود گفت که همه ترجمه کتاب طنز است. اما قطعا طنزآمیز هست.

درست است که ما ایرانی‌ها با همه چیز، از سخت‌ترین بلایا و لحظات طنز می‌سازیم و اصولا با همه چیز شوخی داریم.

اما باید قبول کنیم که سخت می‌خندیم. ببین خودمان بماند خارجی‌ها به جوک های شوهرعمه‌ها هم می‌خندند.

مثلا همین داستانی که یک مرد با چتر می‌کوبد توی سر راوی و اسم کتاب هم از روی آن انتخاب شده.

بنده یقین دارم ایده‌اش یکی از جوک‌های شوهرعمه نویسنده بوده.

شوهرعمه وقتی آمده منزل‌شان و با تنبانی که از پدر جناب فرناندو قرض کرده داستان را تعریف کرده.

بعد هم احتمالا همه اعضای خانواده ریسه رفتند. نویسنده هم گفته وای چه ایده نابی! بگذار کتابش کنم.

بعضی داستان‌ها هم واقعا خنده دارند اما مثل فیلم‌های خارجی، طنزشان بدآموزی هم دارند.

بازی نوستالژیک و سرتاسر بدآموزی همسایه جهنمی را به یاد دارید؟ داستان اول کتاب دقیقا همان بازی است.

با این تفاوت که قصدش آزار نیست! کشتن است! بدآموزی «سرگذشت بد بوی آنتولین» تنها به آزار و قتل محدود نمی‌شود.

یک مقدار هم ادبیات حال‌به‌هم‌زن دارد که در ایران هنوز اسمی برایش انتخاب نشده.

آن زمان که با دوستان دور هم جمع می‌شدیم و طنز می‌خواندیم به آن طنز کثیف می‌گفتیم.

چیزهایی که گفتنش باعث چندش آدم می‌شود اما آنقدرها هم بی‌ادبی نیست که وارد عرصه هزل شود.

مخلص کلام داستان اول پر از واژه‌های بی‌‍تربیتی است. پس اگر چندشتان می‌شود توصیه می‌کنم کلا داستان اول کتاب را فاکتور بگیرید.

یک داستان هم هست به اسم «به دلایل صرفا ادبی» که یک داستان کارآگاهی است.

اما اگر کنارتان خانواده نشسته نخوانید. اگر هم زیر ۱۸ سال هست چشم و گوشش را بگیرید.

البته اگر آن زیر ۱۸ ساله چشم و گوش شما را نگرفت! خودتان زیر ۱۸ نباشید صلوات!

سخت می‌شود کتاب طنز خارجی‌ای پیدا کرد که به مزاج ایرانی بچسبد.

در مورد فیلم و استندآپ هم تفاوت‌هایی هست اما نه تا این حد.

علاوه بر تفاوت‌های فرهنگی، ندانستن وقایع تاریخی که به آن اشاره می‌شود، تمثیل‌ها و ضرب المثل‌ها، بحث شوخی‌های زبانی هم بسیار مهم است که در ترجمه معمولا تخریب می‌شوند.

شوخی‌هایی که اگر حذف شوند متن را بی‌مزه می‌کنند و اگر بمانند نیاز به توضیح دارند.

مثلا نمی‌شود مترجم برای شما توضیح بدهد که در زبان انگلیسی موش و جاسوس شبیه به هم تلفظ می‌شوند و اینجا نویسنده قصد داشته با شما شوخی کند.

پس یا باید کمی از وفاداری به متن اصلی را کنار بگذارد و به نوعی یک کتاب جدید بنویسد.

یا یک متن طنز زبان اصلی را تحویل بگیرد و یک متن بی‌مزه تحویل بدهد.

ترجمه این کتاب چیزی از همانندسازی شوخی‌های زبانی و کلامی کم نگذاشته و متن‌هایی تحویل خواننده ایرانی داده که بعضی جاها می‌توان گفت خلقشان کرده.

این مورد به وضوح هم در داستان اول کتاب یا همان «سرگذشت بد بوی آنتولین» مشهود است.

چون راوی داستان ادبیات خاصی دارد و مترجم به تحوی این ادبیات را ترجمه می‌کند که شما هم بفهمید ادبیات راوی متفاوت است و لذت ببرید.

می‌گویند رئیس‌جمهور آمریکا برای یک عده خارجی صحبت می‌کرده و در بین صحبت‌ها جوکی هم گفته.

بعد که دید حضار خوب خندیدند از مترجم سوال می‌کند جوک را چطور ترجمه کردی؟ مترجم می‌گوید: گفتم آقای رئیس‌جمهور جوک گفتند بخنیدید.

در باقی داستان‌های این کتاب هم ممکن است نیاز باشد یک نفر بگوید: نویسنده در این جا جوک گفت که شما بخندید. اما همچین کسی نیست.

پس خودتان توجه داشته باشید که در جاهایی که نویسنده در حال تیکه انداختن به یک عده است، خودتان بفهمید جوک گفته و بخندید.

پایان

برای مطالعه معرفی و نقد سایر کتاب‌های طنز اینجا کلیک کنید.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=316830
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.