وضعیت زرد دانشمندان هستهای
سریال وضعیت زرد و پرداختن به موضوعاتی که کسی قبلا جرات پرداختن به آن را نداشت!
نویسنده: ابراهیم کاظمی مقدم
وضعیت زرد، یک مجموعه تلوزیونی به کارگردانی مجید رستگار است که فصل دوم آن خرداد امسال از شبکه دو سیما روی آنتن رفت. پیش از این فصل اول این مجموعه از شبکه سه سیما پخش شده بود.
داستان اصلی سريال حول محور دکتر سعید کاظمی میچرخد که دانشمند هستهای و طراح نسل جدید سانتیرفیوژ است.
اما بعد از برجام از سازمان انرژی اتمی اخراج شده و حالا به هر دری میزند که شغلی برای خودش دست و پا کند.
سریال وضعیت زرد
یک دانشمند هستهای کشورتان را تصور کنید که تولید محتوای اینترنتی میکند، تدریس خصوصی فیزیک دبیرستان میکند و در تمام این موارد مورد تمسخر قرار میگیرد!
باقی شخصیتها هم چیزی از سعید کم ندارند. یک روانشناس ناموفق، یک هنرمند بیکار و یک مامور امنیت پرواز که پس از کسر درجههای زیاد به اجبار بازنشسته شده است.
یک شخصیت موفق هم که بعد از چند قسمت به مجموعه اضافه میشود و صاحب یک شرکت درمانگردی در تهران است، به محض ورود به این خانواده با کلاهبرداری و ورشکستگی رو به رو میشود.
شاید اگر همینقدر از داستان را بدانید تصور کنید این سریال درام و اشکآور است اما به هیچ وجه اینطور نیست. دیالوگهای به جا و خلق لحظههای خندهآور به قدری زیاد است که باور نمیکنید این اولین فیلمنامه نویسندهاش باشد!
ویژگی منحصر به فرد این مجموعه بیشک به تصویر کشیدن لحظات معنوی و شوخی با امور مذهبی است. شوخی با مناسک مذهبی بدون این که قشر مذهبی را ناراحت کند که پیش از این نه در سینما و نه در تلوزیون شاهد آن نبودیم.
برای مثال پیدا کردن همسر آینده برای پسر فامیل در مسجد و مجالس مذهبی یکی از امور رایج در بین ایرانیان است. اما تا به حال کسی در صدا و سیما با این مسئله و اتفاقاتی که ممکن است در آن بیفتد شوخی نکرده بود.
نماز جماعت خواندن سعید و فرزانه و شوخی با تکبیر گفتن سعید، شوخی با یاحسین گفتن دایی در مجلس خاستگاری، شوخی با یک مشهدی که میخواهد خود را افغانستانی جا بزند تا بتواند مدافع حرم شود، آشتی زن و شوهر با استخاره، خاطرات شهید شهریاری و این قبیل شوخیها که به وفور در این مجموعه دیده میشود.
معمولا وقتی لحظه نماز خواندن یکی از شخصیتها را در تلوزیون میبینیم، منتظر یک لحظه بسیار معنوی و دیالوگهای سنگین هستیم اما در این مجموعه حتی این لحظات نیز از شوخی و دیالوگهای طنز خالی نیست.
شاید شوخی با مناسک مذهبی، بدون این که به قشر مذهبی بر بخورد، مخصوصا در صدا و سیما کار بسیار دشواری باشد اما این مجموعه به خوبی از پس آن برآمده است.
در یکی از قسمتها میبینیم که شخصیت رضا برای محاسبه خمس نزد یک روحانی رفته و پس از پرسش، متوجه میشود اگر طلبش را چند روز دیرتر وصول کند میتواند خمس کمتری بپردازد.
پس از آن به هر دری میزند تا این طلب را دیرتر وصول کند و اتفاقات خندهدار بسیاری برایش اتفاق میافتد.
شخصیت رضا در این جا نماینده قشری از افراد است که هم برای پرداخت خمس و انجام واجب شرعی خود دغدغه دارند و هم میخواهند هر طور شده مبلغ کمتری بپردازند. چه کسی میتواند وجود این قشر را در بین مردم انکار کند؟
با وجود این کمتر سریالی در تلویزیون روی آنتن میرود که به اندازه وضعیت زرد بایکوت خبری باشد. مثلا شما اگر بخواهید اسم کارگردان این اثر را پیدا کنید باید کلی در گوگل سرچهای مختلف کنید تا در لابهلای مصاحبه با فلانی و خبر پخش سریال اسمی از یکی دو تن از عوامل پیدا کنید.
خود من برای پیدا کردن اسم کارگردان به خبری مربوط به فصل اول سریال مراجعه کردم. این در حالی است که فصل اول سریال در شبکه سه سیما و فصل دوم از شبکه دو سیما پخش شده است.
اگر نام سریال را در گوگل سرچ کنیم، صفحه اول به جز سه نتیجهی خبری نتیجه دیگری به ما نمیدهد و باقی نتایج صرفا برای دانلود و مشاهده قسمتهای سریال است.
پس به شما حق میدهم اگر اهل دیدن تلویزیون نباشید حتی نام سریال را هم نشنیده باشید!
به نظر من بزرگترین ایراد عوامل این سریال اکتفا به بینندگان تلوزیونی و تبلیغات اینستاگرامی عوامل و هواداران مجموعه بوده است. البته با مشاهده میزان هزیه ساخت سریال و مقایسه آن با یک مجموعه مشابه کاملا متوجه علت این موضوع میشویم.
برعکس این موضوع را میتوان در بسیاری از مجموعههای نمایش خانگی دید. مثلا شاید شما مثل من حتی یک قسمت از مجموعه مهمونی به کارگردانی ایرج طهماسب را ندیده باشید اما کاملا با شخصیت پشه و بچه و حتی تیکه کلام آنها آشنا هستید.
بیشک یکی از اصلیترین عوامل دیده شدن یک مجموعه تلوزیونی در کنار تبلیغات، استفاده از سوپراستارها و سلبریتیهاست. این مجموعه برعکس بقیه آثار تولیدی رویکرد دیگری داشته و آن عدم استفاده از بازیگران مطرح به صورت جدی است.
به حدی که شما بین بازیگران اصلی، به جز دو نام آشنا با نام دیگری برخورد نخواهید کرد. این فرصت دادن به نسل جدید برای نشان دادن خود به عنوان عوامل یک مجموعه تلوزیونی ریسک بزرگی بوده که کارگردان وضعیت زرد به جان خریده است.
این سلبریتی زدگی هم یکی از موضوعاتی است که مجموعه وضعیت زرد به آن میپردازد.
در بخشهای زیادی از سریال به نقد سلبریتیها و رفطار دوگانه و تجملاتی آنان پرداخته شده. برای مثال در یکی از قسمتها یک سلبریتی برای مصاحبه آمده و در حین مصاحبه کلی از وطندوستی و ایران تعریف میکند اما به محظ اتمام برنامه در پاسخ به سامان میگوید که از این خاک نفرین شده برو و فرزندت را در جای دیگری به دنیا بیاور.
خب با این رویکرد انتقادی تند نسبت به سلبریتیها به قول معروف رطب خورده کی منع رطب کند!
پایان