شهادت امام سجاد (ع)
همان وقتي که خنجر از تن خورشيد سر ميخواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس برميخاست
علي باشي و در ميدان نجنگي، داغ از اين بدتر؟
خدا او را به بزم عشق بازي شعلهور ميخواست
علي در خونِ خود پرپر علي با تيرِ در حنجر
علي از شعله سوزانتر علي بودن هنر ميخواست
نبايد شعله اين ماجرا يک لحظه بنشيند
عبايش سوخت در آتش که آتش بال و پر ميخواست
به پاي اين کبوتر نامهاي از جنس زنجير است
که فرياد بلند تشنگان پيغامبر ميخواست
مصيبت تازه بعد از کربلا آغاز شد يعني
به غير از خونِ تن، دشمن از او خون جگر ميخواست
خرابه، خيزران، خنياگريها، خارجي خواندن
نمک از زخمهايش زخمهاي تازهتر ميخواست
امامت را زني با خود به هر جان کندني ميبرد
که زينب بود، اگر او زير دست و پا سپر ميخواست
پدر لبتشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صداي گريه باران چه از جان پسر ميخواست
غريب است آنچنان کعبه ميان آشنايانش
که استعلام حقانيتش را از حجر ميخواست