روضه مي‌خواهي بيا از نوگلي پرپر بگويم

روضه مي‌خواهي بيا از نوگلي پرپر بگويم
از شبيخون خزان شوم و غارت‌گر بگويم

يا از آن سروي که بر خاک اوفتاده شاخه شاخه
بر تنش از ردّ تيغ و نيزه و خنجر بگويم

يا از آن ماه درخشانِ ميان هال? خون
در هجوم شب‌پرستان نگون‌اختر بگويم

بشنوم تا از سرِ ني: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحاب…» ?
شمّه‌اي از سربلندان شگفت‌آور بگويم

تاب اگر آري تو را از کودکان زار و عطشان
يعني از بي‌تابي اولاد پيغمبر(ص) بگويم

همچو ني اين روضه را با نال? محزون بخوانم
چون فرات اين قصّه را با ديدگان تر بگويم

هر محرّم گفتمت زين داغ و خون گشتي و امروز
اي دل من گوش کن، بار دگر از سر بگويم

در جهان اين روض? جانسوز پاياني ندارد
باقي آن را بهل تا در صف محشر بگويم

تا به روي نيزه خورشيدي پديدار است امشب
کل ذرّات جهان آري عزادار است امشب…

??

? .آيه‌اي که سر مبارک اباعبدالله الحسين (ع) بر سر ني تلاوت مي‌فرمود:
اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَاب‌َ الکَهف‌ِ والرَّقيم‌ِ کانوا مِن ءايـَتِنا عَجَبـا
آيا گمان کردي اصحاب کهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313896
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.