عاقبت کسب علم
معرکهگيري با پسر خود ماجرا ميکرد که تو هيچ کاري نميکني و عمر در بطالت به سر ميبري. چند با تو بگويم که معلق زدن بياموز، سگ ز چنبر جهانيدن و رسن بازي تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوي. اگر از من نميشنوي، به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ريگ (به ارث مانده) ايشان بياموزي و دانشمند شوي و تا زنده باشي در مذلت و فلاکت و اِدربار بماني و يک جو از هيچ جا حاصل نتواني کرد.