مرد

ماه مي‌تابد از خم کوچه، چهره‌اي دائم الوضو دارد
پينه بر دستهاش و نعلينش اثر وصله و رفو دارد

مرد تنهاست، مرد غمگين است کمرش از فراق خم شده است
ساغر شادي‌اش اگر خالي است باد? غم سبو سبو دارد

ضربان صداي او جاريست: با يتيمي به خنده مشغول است
سَر تقسيم سهم بيت‌المال با صحابه بگو مگو دارد

باز امروز بغض نخلستان تا به سرحدّ انفجار رسيد
باز امشب به استناد کميل، ماه با چاه گفتگو دارد

کاه‌گلهاي کوچه مرطوبند اشک ديوار را در آورده‌ست
نال? خانم جواني که هرچه دارد علي از او دارد

از دو دستش طناب بگشاييد، مبريدش به مسلخ بيعت
ديگر او را کشان کشان مبريد ا?ّهاالنّاس! آبرو دارد

گرچه در بند غربت، از اين شير، گرگ‌هاي مدينه مي‌ترسند
ذوالفقارش هنوز برّان است شور «حتّي تُقاتِلوا» دارد

صبر مولا نتيج? سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد
آن صنوبر دلي که مي‌بايد پيش او سرو، سر فرود آرد

…  چارده قرن بعد خيلي‌ها دم از او مي‌زنند اما مرد
همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تيغ در گلو دارد

 

تماشاي شعر خواني عباس احمدي در رثاي امام علي (ع)

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313746
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.