بررسي طنز و ديگر گونههاي شوخ طبعي در آثار چخوف
آنتون پاولوويچ چخوف، پزشک، طنزنويس، نمايشنامهنويس و داستاننويس مشهور روسيه هست که بهترين داستانهاي کوتاه و نمايشنامههايش فاقد طرح پيچيده و راهحلهاي دقيق است که او با تمرکز بر پيشپاافتادگيهاي ظاهري آنها فضايي را ايجاد ميکند که گاهي اوقات جنونآميز يا غنايي ناميده ميشوند.
چخوف با استفاده از تکنيکهاي خاص و ساده، زندگي در روسيه زمان خود را توصيف ميکند و به عنوان نماينده برجسته مکتب رئاليستي روسيه در اواخر قرن نوزدهم شناخته ميشود.
زندگينامه:
آنتون چخوف در ?? ژانويه سال ???? در تاگانروگ متولد شد. پدرش مغازه خواربارفروشي داشت. او پسرش را مجبور به خدمت در مغازهاش و همچنين آوازخواني در گروه کري که خودش براي کليسا راهاندازي کردهبود، ميکرد. چخوف پس از تحصيل در يک مدرسه محلي وارد شهر گيمنازي شد و ۱۰ سال در آنجا ماند. پدرش هم که ورشکسته شدهبود با بقيه اعضاي خانوادهاش به مسکو رفتند تا زندگي جديدي را آغاز کنند. او در پاييز ۱۸۷۹ به خانواده خود در مسکو پيوست و بلافاصله در دانشکده پزشکي ثبت نام کرد و در سال ۱۸۸۴ به عنوان دکتر فارغ التحصيل شد و در آن زمان او تکيهگاه اقتصادي خانوادهاش بود و با درآمدي که به عنوان روزنامهنگار و نويسنده طرحهاي طنز بدست ميآورد مايحتاج زندگيشان را فراهم ميکرد.
چخوف کار نويسندگي خود را به عنوان نويسنده حکايتهايي براي مجلههاي طنز آغاز نمود و کارهاي اوليه خود را با نام مستعار امضا ميکرد تا اين که در سال ۱۸۸۸ او به محبوبيت گستردهاي در بين عموم مردم با عنوان«کم ابرو» دست يافت. او طرح کوتاه طنز حدود ۱۰۰۰ کلمه را به يک فرم هنري تبديل کرد. وي، همچنين مطالبي در مورد بدبختي و نااميدي انسان ارائه داد که تفاوت زيادي با کارهاي کمدياش داشت و همين سبب شد که او جذب کارهاي جدي شود. وي در سال ۱۸۸۸ داستانهاي کوتاهي مينوشت که از نظر مفهوم، جدي بودند اما درونمايه طنز داشتند. چخوف در اين سال، اولين اثر خود، Severny vestnik (“شمال هرالد”) را منتشر کرد و سپس با نگارش اثري به نام «استپ» که يک اثر زندگينامهاي براي توصيف سفر در اوکراين است که از طريق چشم يک کودک ديده ميشود، سبب شد که او از نوشتن داستان کميک فاصله بگيرد.
چخوف براي از بين بردن قحطي فاجعه بار سالهاي ۱۸۹۱–1892 در روسيه، يک ملک روستايي را در روستاي مليخوو، در حدود ۵۰ مايلي جنوب مسکو خريداري کرد. اين خانه براي مدت شش سال محل زندگي اصلي وي بود. دوره مليخوو بهترين زمان براي خلق داستانهاي کوتاهش بود زيرا در اين شش سال، او «پروانه»، «همسايگان» (1892)، «يک داستان ناشناس» (1893)، «راهب سياه» (1894)، «قتل» و «آريادن» (1895) را در ميان بسياري ديگر از شاهکارهايش نوشت و زندگي در روستا به عنوان يکي از موضوعهاي اصلي در کار او به ويژه در اثر «دهقانان» (1897) شناخته شد. کارهاي چخوف يک مطالعه پانوراما را از روسيه در آن زمان ارائه ميدهد و مطالعه دقيقي است که حتي ميتواند به عنوان يک منبع جامعهشناختي از آن استفاده شود. علاوه بر اين، او در در داستانهايي مانند «پادشاهي يک زن» (1894) و «سه سال» (1895) به توصيف روشنفکران، جهان تجاري و صاحبان کارخانهها پرداختهاست.
او در مارس ۱۸۹۷ دچار خونريزي ريوي ناشي از سل شد پس ملک خود در مليخوو را فروخت و در يالتا، يک ويلا ساخت و از آن به بعد بيشتر زمستانهاي خود را در آنجا يا در ريويراي فرانسه گذراند. وي سرانجام در سال ۱۹۰۱ با اولگا کنيپر ازدواج کرد و دوره يالتاي چخوف با کاهش توليد داستانهاي کوتاه و تأکيد بيشتر بر درام روبرو شد و دو نمايشنامه آخر وي «سه خواهر» و «باغ گيلاس» به ترتيب در سالهاي ۱۹۰۱ و ۱۹۰۴ اجرا شدند و چخوف حدود شش ماه بعد بر اثر بيماري سل درگذشت.
طنز و شوخ طبعي در آثار چخوف
چخوف به عنوان بنيانگذار کمد?ِ نوع جديد؛ بازسازي اساسي در اين ژانر انجام داد که ترکيب سادهاي از ژانرهاي نمايشي شناخته شده نبود بلکه گاهي اوقات نمايشنامههاي خود را به صورت تراژيک، درام هجو، ملودرام، درام و بورلسک ارائه ميداد.کمدي چخوف ابتکاري بود زيرا او تمرکز در کمدي را از ويژگيهاي خارجي (خنده، بقا و شانس) به درون (پتانسيلهاي شخصيتها) تغيير داد و قدرت مقطعي پتانسيلهاي شخصيتها، شبه درام او را تشکيل دادند. چخوف در خلق آثارش از رنگآميزي گوگول، احساسات داستايوسکي و خودآگاهي تولستوي فاصله گرفت. او دنياي شخصيتهاي خود را غيرقابل توجه، متوسط ?و فاقد حوادث قرار داد. هدف چخوف از آن کار، اين بود که نشان دهد شخصيت او از ويژگيهاي ناهمگن تشکيل شدهاست و درجه قدرت پتانسيل شخصيت با توجه به ميزان تأثير آن بر محيط خودش اندازهگيري ميشود. به طور کلي، شخصيتهاي او ماهيتي دراماتيک دارند و قادر به تغيير هستند و تکامل مييابند و تعداد نويسندگاني که در جهت خلق کمدي نوع جديد تلاش ميکنند در حال افزايش هستند و تفکر و نوشتن نوآورانه چخوف همچنان يک عنصر مهم درام است.
با توجه به سبک نگارشي چخوف، توانمندي وي به حدي بود که او در سال ۱۸۸۸ و در سن بيست و هشت سالگي ۵۲۸ داستان منتشر کرد که به طور تقريبي نيمي از آنها کميک بودند. اين داستانهاي کميک بيادعا، پر جنب و جوش و مبتکر، سالهاي زيادي است که در روسيه مورد توجه هستند اما ناشران غربي بيشتر تحت تأثير تصور غالب چخوف به عنوان يک نابغه سوداوي قرار گرفتند و در برابر طنزپردازيش مقاومت کردند ولي مجموعه آثارش به زبان انگليسي که فقط به داستانهاي کميک اختصاص داشت در آنجا منتشر شد. ولي به طور کلي، داستانهاي او طيف گستردهاي از مهارتهاي کمديش را نشان ميدهد که حاوي طرحهاي ساده، تقريباً شبيه کارتونهاي کلامي، تقليدهاي طنز و داستانهاي ظالمانه با پيچ و خم کميک، قطعات هجوآميز و خرابکارانه است که نگرشهاي ضد استبدادي کارهاي بعدي او را پيشگويي ميکنند.
اما تاثير آثار او بر ادبيات جهان به حدي بود که چهل سال پس از مرگ وي، کتاب بيست جلدي «آثار و نامههاي کامل AP Chekhov» که هشت جلد از آن حاوي مکاتبات وي و بالغ بر چندين هزار نامه است که محتواي آنها نشان از شوخ طبعي او دارد، منتشر شد و اين افسانه را که معمولاً در زمان حياتش، افراد اعتقاد داشتند که وي نگاهي سرشار از نااميدي نسبت به آينده دارد را نفي کرد. نامههاي چخوف به عنوان نمونههايي از هنر معرفتي روسيه توسط مورخ ادبي D.S Mirsky پس از الکساندر پوشکين رتبه دوم را کسب کردند و اگرچه چخوف عمدتاً به خاطر نمايشنامههايش شناخته شد اما به گفته برخي از منتقدان، داستانهايي که پس از سال ۱۸۸۸ نوشت مهمترين دستاورد ادبي قابل توجه و خلاقانه او بودند.
منابع:
- Anton Chekhov, https://www.britannica.com/biography/Anton-Chekhov
- The Comic Stories Paperback – February 23, 1999, https://www.amazon.com/Comic-Stories-Anton-Chekhov/dp/1566632420
- Zubarev, Vera, “Chekhov as a Founder of the Comedy of a New Type”, CLCWeb: Comparative Literature and Culture 13.1, (2011), https://doi.org/10.7771/1481-4374.1716
ترجمه و تاليف: ياسمن حسيني، دفتر طنز حوزه هنري