دوبيتيهاي باباطاهر کرونايي
«تو که نا خواندهاي علم سماوات»
تو که حتي نميدن در مطب رات!
چرا هي دم به دم توصيه ميدي؟
شدي دکتر الان ارواح بابات؟
*
به گيلان بنگرم ويروس بينم
به تهران بنگرم ويروس بينم
از آن ترسم روم يک شب به حلقه
به رندان بنگرم، ويروس بينم!
*
تو اي مسئول ما، اي که عزيزي
تو که ايزوله هستي و تميزي
براي ما، در اين اوضاع حساس
به غير از توصيه، داري چه چيزي؟
*
به من گفتي:«تو وقتي در اماني
که صبح و شام در خانه بماني»
به روي چشم! اما گر بمانم
که خواهد داد خرج زندگاني؟
*
وزيرا، من موافق با شمايم
ولي اکنون کمي پادرهوايم
تو خرجم را بده، من ميدهم قول
که از زير پتو بيرون نيايم!
*
به من گفتي نرو بيرون تو شيطون!
اگه رفتي فقط تا توي ايوون
خودم که نه، که صاحبخونه امشب
منو با زور کرد از خونه بيرون!
*
خداوندا، ندارم راه چاره
چه بايد کرد با اين جيب پاره؟
ميگم دخلي ندارم بنده، ميگه
که اين حرفا به من دخلي نداره