آشنايي با نگارش طنز و کمدي در ادبيات نمايشي، قسمت ۱۶

 

 در قسمت‌هاي قبل به ۱۴وضعيت نمايشي و ساختار نمايشي و طراحي داستان هاي طنز و تاثير و کارکرد هر يک از عناصر در ساختار طرح دراماتيک طنز پرداختيم و در اين قسمت با ساير عناصر آشنا مي شويم.

 

 تعليق

 

لنگه کفشي به  حياط خانه‌مان  پرت مي‌شود و ما قبل از آنکه در صدد کشف دليل چنين اتفاقي  بر بياييم از آن لحظه به بعد بي‌صبرانه و با بيم و اميد، منتظر پرتاب لنگه  دوم کفش مي‌مانيم.

حالت شخصي شبيه کساني مي‌شود که مي‌خواهد عطسه بکند اما هر بار برخلاف انتظار عطسه نمي‌کند. ها…ها…ها…ها… و ما مي‌خواهيم بگوييم: هبچه!

کسي محتويات بيني خود را با انگشت خارج کرده و حالا ما با نگراني منتظر مي‌مانيم که بالاخره او آن را کجا خواهد ماليد و … .

 

همه اين مثال‌ها هر کدام  مي‌توانند به نوعي بيانگر تعريف تعليق در داستان باشند.

          تعليق به معني معلق نگهداشتن تماشاگر براي پيگيري وقايع داستان است. به همين دليل نيز در فيلم‌هاي کمدي، رويدادها را مي‌بايست به گونه‌اي چيد تا ميل پيگيري وقايع داستان در تماشاچي بيشتر شود. ميزان موفقيت  طنزنويس نيز در گرو ميزان توانايي او در چينش و چگونگي رويداد‌هاي نمايش و نحوه علاقمند کردن تماشاگر براي دنبال کردن سرنوشت شخصيت‌ها است.

 

          بهتر است تعدادي از توانائي‌هاي قهرمان کمدي را در پرده استتار نگاه داشت و در لحظه مناسب و در اوج نااميدي اطرافيان از عملکرد وي، ناگهان همگان را غافلگير کرده و آنها را  به صورتي معقول و منطقي بروز داد.(اصل غافلگيري در طنز)

 

          تعليق به دو شيوه ايجاد مي‌شود:

 

  • شخصيت کمدي بدون اطلاع از پيرامون خود قصد انجام کاري را دارد، اما شخصيت بد بازي دام برايش مي‌گذارد. تماشاگر هم نگران است که مبادا شخصيت کمدي در دام شخص دسيسه‌گر گرفتار شود، اما معمولا در نمايش‌هاي طنز، شخصيت کمدي با تکيه بر بخت و اقبالي معقول و اتفاقاتي خارق العاده (که در بخش وضعيت‌هاي داستاني به تفصيل به آنها اشاره شده است.) از کنار آنها مي‌گذرد و داستان نيز با تکيه بر چگونگي ترتيب و چينش حوادث با هدف کمک به شخص خوب و نحوه نجاتش از مخمصه، داراي تعليق مي‌شود.(مانند رابطه پينوکيو با گربه نره و روباه مکار و ماجراهاي تام و جري )

 

  • شخصيت بد بازي قصد عمل شرورانه‌اي دارد و شخصيت کمدي مي‌خواهد با طرح نقشه‌اي مانع آن شود و تماشاچي با توجه به بلاهت و گيجي شخصيت کمدي نگران آن است که مبادا وي نتواند به موقع جلوي او را بگيرد.

 

          اولين قدم براي ايجاد تعليق، انتخاب موضوعي صريح و روشن است که هدف در آن مشخص باشد. همچنين لازم است که اشخاص بازي به خوبي معرفي شوند. در بعضي از فيلم‌هاي کمدي، براي اين کار از سبک نريشين (يا روايت توسط يک شخص بر روي فيلم) استفاده مي شود. به طوري‌ که با نشان دادن تصوير هر بازيگر مطالبي نيز در مورد مشخصات وي ارائه مي‌گردد.

 اصل احتمال و ضرورت هم از ديگر روشهاي ايجاد تعليق محسوب مي‌شود. در اين روش از روي عمد به مخاطب اطلاعاتي داده مي‌شود به صورتي که وي بر اساس آن‌ها بتواند در مورد اتفاقات آتي داستان حدس و گمان‌هايي بزند. اما بر اساس اصل شگفتي و غافگيري در طنز، ناگهان وقايع خارق‌العاده ديگري روي مي‌دهد و مخاطب به خاطر غافلگيري به  چنين وضعيتي مي‌خندد. اصل احتمال و ضرورت همان روشي است که پايه اغلب لطيفه‌ها بر آن استوار است.

 

– فرض کن يک وانت پر از پول داريم (ارايه اطلاعات) حالا اگه اونو بهت بدن باهاش چيکار مي‌کني؟ (حدسيات احتمالي مخاطب)

– پنج هزار تومن مي‌گيرم خاليش مي‌کنم! (غافلگيري مخاطب)

 

جرج داک ورث اعتقاد دارد:

مراتب مختلف آگاهي باعث ايجاد شکل‌هاي گوناگوني از تعليق مي شوند. بر همين اساس تعليق ممکن است به دو گونه ارائه شود:

 

  • تعليق انتظاري: در اين حالت بيننده مي‌داند که اتفاقي در شرف وقوع است. اما نمي داند چگونه؟ به عنوان مثال، تصوير دهانه چاهي در مکاني خاص از قبل به مخاطب نشان داده مي‌شود، از سوي ديگر هم مخاطب مشاهده خواهد کرد که شخصيت کمدي کاملاً بي‌خيال و ناآگاهانه به سمت  خطري  که تهديدش مي‌کند در حرکت است. در اينجا مخاطب، خطر واحتمال وقوعش را حدس مي‌زند ولي نمي‌داند چه زمان و چگونه روي خواهد داد. از اين رو سير رويدادها را دنبال کرده و همچنان با نگراني در انتظار بقيه ماجرا مي‌ماند. بنابراين در اين روش همواره اطلاعات مخاطب از شخصيت‌ها بيشتر بوده و تعليق داستان هم در جهت نحوه وقوع اتفاقات خواهد بود. (مانند يک فيلم پليسي، که در همان ابتدا  قاتل به مخاطب -و نه شخصيت‌ها- معرفي مي‌شود.) با توجه به موارد فوق، به نظر مي‌رسد اين تعليق براي آثار کمدي مناسب‌تر باشد چراکه طبق اصل برتري جويي در کمدي، مخاطب همواره دوست دارد خود را برتر از شخصيت کمدي حس نموده و بدين طريق به حرکات ناآگاهانه او بخندد. (همچنان‌ که به حرکات يک کودک مي خندد.) لذا با توجه به اين‌که در تعليق انتظاري همواره اطلاعات مخاطب نسبت به شخصيت کمدي بيشتر است بنابراين احساس برتري جويي مخاطب در اين روش نيز بيشتر ارضا خواهد شد.

 

  • تعليق نامعين:در اين نوع از تعليق، تماشاگر همچون شخصيت‌هاي نمايش از وقوع رويدادها آگاه نيست و به همين دليل، حس کنجکاوي‌اش براي کشف راز‌ها و پيشگويي حوادث احتمالي شديداً کار مي‌کند. تعليق بکار رفته در چنين آثاري بر اساس اصل احتمال و ضرورت طراحي مي‌شوند که توضيح آن قبلاً داده شده است.

          وقتي قرار است بر اساس اصل شگفتي   و غافلگيري مخاطب  را بخندانيم از اين تعليق در داستان استفاده مي کنيم. در اين صورت اطلاعات شخصيت‌هاي نمايش و تماشاگران از داستان و وقايع آن مي بايد به يک اندازه باشند.

 

در برخي منابع تعليق در فيلم‌هاي کمدي به سه شکل معرفي شده است:

۱- دسيسه‌چيني

۲ـ سوء تفاهم

۳ـ افشاي امور مخفي

 

(توضيح: به هر يک از اين موارد به تفصيل در بخش وضعيت‌هاي داستاني اشاره شده است.)

 

اهميت دسيسه در ايجاد تعليق از آن روست که هم باعث فريب شخصيت‌هاي ديگر مي‌شود و هم بخشي از اطلاعات ضروري را مکتوم نگاه مي‌دارد. فرمول توطئه و دسيسه‌چيني و تقلب و پنهان‌کاري در بسياري از فيلم‌هاي کمدي جهت ايجاد تعليق انجام مي‌گيرد. مثلاٌ مرداني که لباس زن مي‌پوشند.

 

براي تعليق از نوع سوء تفاهم به دسيسه‌چيني نيازي نيست کافي است رويدادها پس و پيش و جابجا شوند اگر ما از اين جابه‌جايي آگاه باشيم و شخصيت‌ها چيزي ندانند تعليق بيشتر خواهد شد در اينجا تصادف جاي دسيسه را مي‌گيرد.

 

همچنين در برخي از کمدي‌ها آدمي در حال استراق سمع است يا پشت در گوش ايستاده يا اين که از سوراخ کليد يواشکي چيزي را نگاه مي‌کند و بر اساس آن طرحي را مي‌ريزد.

 

همچنين در برخي از فيلم‌هاي کمدي تعليق جاي خود را به شگفتي مي‌دهد و همواره بايد وقوع امري نامعقول را در آنها بپذيريم. شگفتي هم هنگامي است که رويدادي که هيچ اثر يا نشانه‌اي از وقوع آن در ابتداي داستان نباشد ناگهان و بدون ارتباط با طرح داستان به وقوع بپيوندد و يا رويداد بر طبق اصل احتمال و ضرورت قابل پيش‌بيني نباشد. لازم به ذکر است که حس شگفتي صرفا به خود رويداد وابسته نيست بلکه به شيوه داستان‌گويي و روايت رويداد نيز مربوط است.

 

ستيز

 

ستيز نوعي موقعيت است که بر اساس آن بحران شکل مي‌گيرد. بدون ستيز مقوله‌اي به نام نمايش وجود ندارد. اصولاً تماشاچي هم براي ديدن حادثه و کشمکش‌هاي يک اثر نمايشي است که به تماشاي فيلم‌ها و نمايش‌ها مي‌نشيند. فرمول ستيز و يا کشمکش را مي‌توان به شرح ذيل نشان داد:

 

شخصيت کمدي با عزمي جدي به سمت ستيز با هدفي نامشخص و موهوم مي‌رود. (دن کيشوت)

 

شخصيت کمدي کاملاً نا‌مطمئن و يا ناآگاهانه به سمت ستيز با هدفي مشخص مي‌رود. (اغلب آثار نورمن)

         

در ميان اقسام مختلف ستيز (آدمي بر ضد خود، آدمي بر ضد آدمي، آدمي بر ضد اجتماع، آدمي با طبيعت، آدمي با ضد سرنوشت خود،جامعه بر ضد اجتماع و …)

 

ستيز آدمي بر ضد اجتماع، بسيار به چشم مي‌خورد چرا که معمولاً کمدين خلاف عرف و قوانين رايج  اجتماعش عمل کرده و معمولاً در تضاد با جامعه خود است.

 

ستيز دراماتيک در طنزهاي سخيف تبديل به کمدي‌هاي بزن و بکوب شده و بيشتر بر عناصر تصويري و تعقيب و گريز‌هاي خرابکارانه و سلائق سطحي بينندگان پايه‌گذاري مي‌شوند.

 

با پايان يافتن اين مبحث در بخش‌هاي بعدي به شخصيت کمدي و کمدين و همچنين نحوه گفتگو در ادبيات طنز و کمدي نمايشي خواهيم پرداخت.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313539
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.