معرفي کتاب «بوقلمان»
معرفي کتاب شعر طنز «بوقلمان»
مهندس سعيد طلايي نويسنده کتاب « بوقلمان» متولد سال ۱۳۶۸ است و در رشته مهندسي عمران تا مقطع کارشناسي ارشد تحصيل کردهاست. ايشان از نويسندگان و طنزپردازان کاربلد و خوش فکر کشورمان هستند که در کنار اشعار طنز موفقش ميتوان به بحرطويلهاي خواندنياش در مجله رشد جوان اشاره کرد. وي در انواع و اشکال طنز طبع آزمايي کرده و استعداد و توان خود را به خوبي ثابت کردهاست.
کتاب «بوقلمان» مجموعهاي از اشعار طنز سعيد طلايي است. اين مجموعه گزيدهاي از سرودههاي طلايي است که حد فاصل سالهاي ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۵ نوشتهاست.
کتاب، صد و دوازده صفحه دارد و شامل شش بخش کلي و در مجموع چهل و يک شعر طنز است. اين کتاب خواندني توسط نشر کتاب قاف منتشر شدهاست.
طلايي کتابش را به شش بخش کلي تقسيم کردهاست:
- در آغاز کلام
- در باب عشق و جواني
- در باب ضعف و دانشجويي
- در باب مکافات شهرنشيني و حومه
- در باب مسائل کلان مملکتي
- در باب ساير امور مربوطه
هر کدام از اين بخشها خود شامل چند شعر طنز است که با عنوان کلي تناسب دارند.
در آغاز هر شعر شرحي به نثر نوشته شده که اين مجموعه را از اين لحاظ متفاوت و جذابتر کردهاست.
براي نمونه به سراغ اولين شعر از بخش پاياني ميرويم. مطلبي که پيش از شعر آمده به اين شرح است:
«در نماز و خم ابروي يار و اهميت پرداختن به عبادت و شکر خدا و تقبيح رياکاري و رباخواري و ستاندن وام و تاخير در بازپرداخت اقساط مربوطه و تعجب از فزوني سرعت نور و شيب تورم و خم ابروي يار و در بيان عدم وجود فاصله بين راه شعرا و عرفا که انشاءالله خداوند از شاعرش قبول بفرمايد.»
در ادامه اين شعر زيبا را ميخوانيم:
فکرم همهجا هست، ولي پيش خدا نيست
سجاده زردوز که محراب دعا نيست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
انديشه س?ّال من اي دوست کجا نيست؟!
از شدت اخلاص من عالم شده حيران
تعريف نباشد، ابداً قصد ريا نيست!
از کميتِ کار که هر روز سه وعده
از کيفيتش نيز همين بس که قضا نيست
يکذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهاني است!
اين سجده آخر نکند سجده سهو است ؟
چندي است که اين حافظه در خدمت ما نيست
اي دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به ياد خم ابروي شما نيست
بيدغدغه يک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقبمانده جدا نيست
يک سکه سپردند، دوتا سکه گرفتند
گفتند که اين بهره بانکي است، ربا نيست!
از بسکه پي نان حلاليم شب و روز
در سجده ما رونق اگر هست صفا نيست
گويند که گنجي است به هر سجده، بياييد
من رفتم و پيدا نشد اينگونه، نيا، نيست
به به، چه نمازي است! همين است که گويند
راه شعرا دور ز راه عرفا نيست
سعيد طلايي در پشت جلد اين کتاب مطلب شيريني را نوشته که با شوخ طبعي و فروتني همراه است:
«اينجانب سعيد طلايي همواره در مقابل وسوسه دوستان ناباب مبني بر چاپ مجموعه اشعارم مقاومت ميکردم و پيوسته بر شيطان رجيم لعنت ميفرستادم. بنده عميقا اعتقاد داشتم که اين کار موجب قطع درختاني خواهد شد که بسي بيشتر از شعرهاي طنزآميز شاعري جوان به درد مردمان ميخورند. با اين حال از آنجا که هيچ انساني از خطا مصون نيست؛ شما هم اکنون با کتاب بوقلمان روبروييد.
شرمسارم اما اميدوارم لااقل از خواندن کتاب يک مقداري لذت ببريد، تا گناه همدستي در قطع درختان مذکور يک مقداري شسته شود. به اميد آن روز.»
طلايي در فروتني نيز اغراق کرده است. بي شک اين کتاب بسيار ارزشمند نظر مخاطب خاص و عام را توام به خود جلب ميکند.
در اشعار طنز «بوقلمان» طيف گستردهاي از آرايههاي ادب فارسي و شگردهاي شوخ طبعي به چشم ميخورد که نشان دهنده تسلط خوب نويسنده بر طنز و شوخ طبعي است. اينجانب مهدي فرجاللهي راقم اين سطور کتاب فوقالذکر را خواندهام و پيشنهاد ميکنم شما هم آنرا بخوانيد و اميدوارم شما هم مثل من از خواندن آن لذت ببريد.