هنر ادبي انتقاد از طريق استهزاء، بخش نخست

 

به طور معمول يک اثر طنز در تمامي جزئيات خود طنز نيست. اين مسئله متأثر از ابزارهايي است که طنزپرداز براي خلق اثر خود از آن بهره مي‌برد. ابزارهايي همچون تسخر، استهزاء، شوخي، مطايبه و گاه هزل و هجو.

طنزپراز براي خلق اثر خود به فراخور و گاه از روي سليقه، به برخي از اين ويژگي‌ها رجوع مي کند. اما به هر ترتيب، نه همه اين ويژگي‌ها، که يک ويژگي اصلي و برجسته است که اثر را در ژانر طنز قرار مي‌دهد. اين ويژگي، نه تنها مهمترين ويژگي اثر است، بلکه تنها در صورت فقدان آن در متن و بطن اثر به طور قطع مي‌توان از طنز بودن آن چشم پوشيد؛ انتقاد.

انتقاد اساس خلق طنزاست. اما همين انتقاد نيز به تنهايي نمي‌تواند دليل وجودي طنز باشد. چرا که يک اثر صرفاً انتقادي، مقاله و يا گزارش و… مي‌تواند خالي از طنز باشد. «خالي از طنز» را به جاي «جدي» به کار مي‌بريم تا بر جدي بودن اثر طنز تأکيد کرده باشيم. و از اين رهگذر به موضوعي در طنز بپردازيم که در آن نه شوخي، نه مطايبه و نه هجو راه نيافته است. حتي اگر ردي از هزل نيز به چشم آيد، نه جنبه سرگرمي و فرح، که جنبه توبيخ و تحکم دارد. و چنين است که اثري خالي از اين ويژگي‌ها(حتي در اثر سوء برداشت مخاطب نيز) خنده انگيز و مفرح نخواهد بود و اثري که خنده انگيز و مفرح نباشد، به طور معمول در ميان مخاطبان(از عوام تا خواص) گمان طنز در آن نمي‌رود. پس چگونه است که ما چنين اثري را طنز مي شناسيم؟

عامه مخاطبان، به محض شنيدن خصيصه طنز، برداشتي شاد و مفرح از اثر دارند. گويا آنچه عمدتاً مورد نظر است، اثري با مختصات سرگرم کننده مضحک است. چنين تصوري شانه‌به‌شانه کمدي مي‌سايد. (مهمترين ويژگي کمدي خنده انگيز و مفرح بودن آن و البته خالي از فاجعه بودن آن است. حتي اگر فاجعه اي در کار باشد شکل ارايه آن و روند آن چنان است که به خوشي مي انجامد.) و اين نگاه در ميان عموم فعالان و دانش آموختگان ادبيات و هنر نيز شايع است.

اما چگونه است در اثري که ديگران گمان طنز نمي‌برند، ما تأکيد بر طنز بودن آن داريم؟ بايد اشاره کرد که چنين آثاري چنان هنرمندانه بيان شده‌اند که در ظاهر مرزي ميان آنها و کلام انتقادي صرف به نظر نمي‌رسد و معمولاً امر بر مخاطب مشتبه مي‌شود. آثاري از اين دست، از اطلاعات و شناخت پيشيني عبور مي‌کنند:

 

ترسم که صرفه‌اي نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
(حافظ)

به کوي ميکده دوشش به دوش مي‌بردند
امام شهر که سجاده مي‌کشيد به دوش
(حافظ)

البته گذر از اطلاعات پيشيني و شناختي که بر پايه اين اطلاعات شکل گرفته است، دشوارتر از معرفي خود به عنوان اثر طنز نيست. مي‌توان گفت «پسند عام» مهمترين ابزار شهرت است. پسند عام مي‌تواند وجوهي از ويژگي‌هاي يک امر را که خود مي‌خواهد، زبانزد کند. چرا که اين وجوه را اصل و تمام آن امر مي‌بيند و مي‌داند. اين نگاه با ويژگي‌هاي هر امري چنان مي‌کند که برخي وجوه متمايز و يا متناقض با وجوه مورد نظر و شناخته شده پسند عام به چشم نيايد؛ و حتي گاه به انکار آنها بينجامد.

مثلاً وجه خندانندگي در طنز با عدم خندانندگي متناقض مي‌نمايد و با گريانندگي متضاد. و گاه يک ويژگي را چنان تعميم مي‌دهد که در تعميم نزد عموم، ويژگي اساسي و به قولي تکويني به نظر آيد. همچون خنده براي اثر طنز، اين گونه است که ماحصل پسند عام، نظر عام است و نه صرفاً نظر عوام. نظر عام يا تعريف عام. اين تعريف عام است که ويژگي‌هاي مورد تأييد خود را با توسل به ميزان شناخت اکثريت مخاطبانش رسميت مي‌بخشد. و از همين قرار، گاه برخي ويژگي‌ها را به جاي هم قالب مي‌کند. چنان که توهين و تمسخر نسبت به شخص طنز قلمداد مي‌شود و چنين بياني اگر در اثناي اثر طنز رخ نموده باشد، خود شاهد مثالي قرار مي‌گيرد براي اثبات مدعاي تعريف عام. در اين بين فراموش مي‌شود که تعريف عام لزوما دقيق و درست و جامع نيست و حتي گاه از اساس اشتباه است. مثل جابه جايي تعريف هجو و هزل. چنان که گاه به بهاي گمانِ نگهداشتن جانب اخلاق، از اين بيت حافظ تعجب مي‌کنند:

صوفي شهر بين که چون لقمه شبهه مي‌خورد
پاردمش دراز باد آن حيوان خوش علف

اين هنر ادبي انتقاد از طريق استهزاء سوژه مورد نظر طنز است. (۱)

 

در جاي ديگر مي‌گويد:

نه من ز بي عملي در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بي عمل است

به عبارتي، هرچه از بار شوخي در طنز کم مي‌شود، مخاطب از موضع خود پس‌تر مي‌نشيند. به ويژگي‌هايي چون تهاجم، توبيخ يا تحکم عاري از شوخي کمتر اعتنا مي‌شود و غالباً سعي مي‌شود از زاويه طنز خوانده نشود؛ فارغ از اينکه تهاجم يا توبيخ منطقي است يا خير. از توهين يا اتهام نابجا مبراست يا خير. حال اينکه در طنز، تحکم يا توبيخ متوجه رفتار، تفکر و باور نادرست اکتسابي است. استهزاء و تسخر به شکلي رندانه و با بهره‌گيري از شناخت و کاربرد دقيق زبان رقيق شده است. و البته آماج آن شخصي نيست. و اگر نيک بنگريم، متوجه مي‌شويم که چنين عملي از جانب طنزپرداز از عکس العمل خصمانه در امان مي‌ماند.

فقيه مدرسه دي مست بود و فتوي داد
که مي حرام ولي به ز مال اوقاف است

ادامه دارد

پي‌نويس:

?ــ «طنز هنر ادبي انتقاد از طريق استهزاء سوژه مورد نظر است»(فرهنگ توصيفي اصطلاحات ادبي،ص???ر ام.اچ.ايبرمز، جفري گالت هرفمرسعيد سبزيانرتهران، رهنما،زمستان ???? )

اطلاعات

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313477
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.