طنز و ديگر گونههاي شوخطبعي، قسمت ششم
گفتيم که در اين مقال برآنيم تا گونههاي شوخطبعي، يعني «طنز» و همسايههاي خندهرويش «هزل»، «هجو» و «فکاهه» را بررسي کنيم و از اين رهگذر، با در کنار هم قرار دادن تعريفها، ويژگيها، تفاوتها، هدفها و کارکردهاي اين گونهها، به آنچه از مفهوم «طنز» در نظر داريم، نزديک شويم. در يادداشت اول، از «طنز» گفتيم، در يادداشت دوم، به «هزل»، «هجو» و «فکاهه» پرداختيم، در يادداشت سوم، از «ويژگيهاي طنز» نوشتيم، در يادداشت چهارم، از «تفاوتِ گونههاي شوخطبعي» گفتيم، در يادداشت پنجم، طرح و بررسي گذراي برخي از «روشهاي طنزپردازي» را آغاز کرديم و در اين يادداشت، به برخي ديگر از اين روشها ميپردازيم.
روشهاي طنزپردازي، بخش دوم
ايهام
طنزپردازان گاهي به خاطر شرايط و موقعيت خاصي که ممکن است نوع طنز و انتقادشان از آن برخوردار باشد، از دوپهلو سخن گفتن و بياني همراه با ايهام استفاده ميکنند. البته بهرهگرفتن از اين عنصر ميتواند صرفاً بهدليل زيباتر و شاعرانهتر شدن طنز هم باشد.
«در اين روش، کلمات (يا عبارات و جملات) موهمِ معاني مختلفاند (حداقل و معمولاً دو معني) و ممکن است با آن معاني مختلف، با کلمات ديگر کلام، رابطه ايجاد کنند. روش ايهام، مهمترين مبحث بديع است…
لطف ايهام در اين است که شاعر با ذهن خواننده بازي ميکند، به اين معني که ذهن را به عمد متوجه يکي از معاني ميکند و معني ديگر را که ظريفتر و هنريتر و شاعرانهتر است، تحتالشعاع معني اول قرار ميدهد و از دسترس ذهنهاي عادي دور ميکند. در اين صورت، هرگاه خواننده متوجه آن شود به لذت کشف ميرسد.» (شميسا، ۱۳۸۳: ۱۳۱،۱۳۲)
در «نگاهي تازه به بديع» به گون? خاصي از ايهام که در ايجاد طنز کاربرد دارد نيز اشاره شده است: «ايهام دوگانهخواني، به اين معني است که جمله يا عبارتي را بتوان به دو گونه خواند و لذا دو گونه معني کرد. قدما به آن شبه ايهام و توجيه ميگفتند… ايهام دوگانهخواني، يکي از طرق ايجاد طنز است:
تن آدمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت (سعدي)
ميتوان آن را سؤالي خواند:
تن آدمي شريف است به جان آدميت؟
نه! همين لباس زيباست نشان آدميت».
(شميسا، ۱۳۸۳: ۱۳۴)
ابهام
در کنار ايهام، به «ابهام» نيز بايد اشاره کرد که يکي از عناصر مهم در شعر امروز است و البته با اصطلاح تعقيد لفظي و معنوي قدما فرق دارد. ابهام نيز، همان دوپهلوگويي را با خود دارد و گاه ميتوان دو معني کاملاً متضاد را از آن برداشت کرد که همين امر، منجر به ايجاد طنز ميشود.
نويسند? کتاب «دربار? طنز»، ابهام را يکي از زيرمجموعههاي «دومعنايي يا چندمعنايي» و «ازجمله مهمترين مؤلفههاي شوخطبعي» قلمداد ميکند و مينويسد: «ازجمله مهمترين واژگاني که در گفتمان متعارف و ادبي به دومعنايي يا چندمعنايي اشاره دارند، عبارتاند از: ابهام (ambiguity)، جناس و بازيهاي کلامي (pun)، کنايه (irony) و طعنه (Sarcasm). درواقع، دومعنايي، حاصل نوعي ناهماهنگي کلامي ميان دو موقعيت است که از آن به عدم تجانس زباني (Verbal Incongruity) ياد ميکنيم.» (حري، ۱۳۸۷: ۴۳)
کناي? طنزآميز
دکتر حسن جوادي در کتاب «تاريخ طنز در ادبيات فارسي»، از کناي? طنزآميز بهعنوان يکي از ابزارهاي طنزپردازي ياد ميکند: «وسيل? ديگري که در طنز بهکار ميرود، در انگليسيIrony و در فرانسه Ironie خوانده ميشود و در آن بازي با کلمات و ظرافت لفظي مهم است… بهطور کلي، به استفاده از کلمات با نيتي طنزآميز گفته ميشود که درست عکس آنچه بر زبان آمده، برساند… يکي از خصوصيات «آيرني» يا «کناي? طنزآميز»، معصوميت ظاهري و يا عدم اطلاع قهرمان است از وقايع…». جوادي «کناياتي که حافظ در شعر خود با شوخي و ظرافت بينظيري ميزند» را از اين مقوله برميشمارد و آن را يادآور تعريف يک منتقد آمريکايي از «آيرني» ميداند که گفته: «آيرني، توهيني است که به صورت تعارف يا خوشآمدگويي بيان شده باشد» و ادامه ميدهد: « بيتي از حافظ شايد اين مطلب را بهتر نشان دهد:
شيخ ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرين بر نظر پاک خطاپوشش باد
از طعنه يا کناي? طنزآميز به صورتهاي مختلف ميتوان استفاده کرد.» (جوادي، ۱۳۸۴: ۳۸،۴۰)
برخي، کناي? طنزآميز را «شگردي سبکشناختي يا آرايهاي ادبي که در آن، معناي واقعي کلمات از معناي مجازي آنها متمايز و با آنها متضاد است» ميدانند. (حري، ۱۳۸۷: ۶۸)
دکتر جليل تجليل نيز هنگامي که اقسام کنايه را برميشمارد، از «تعريض» ميگويد که ميتوان آن را با «کناي? طنزآميز» مورد نظر، مترادف دانست: «تعريض، همان گوشه زدن به کنايه و کلامي است که الفاظي که در آن عرضه شده، معني ديگري از آن اراده شده که متضمن تنبيه يا طنزي است…». (تجليل، ۱۳۷۶: ۸۶،۸۷)
در کناي? طنزآميز يا تعريض هم مانند ايهام، معمولاً شرايط و موقعيت خاصي که ممکن است طنز و انتقاد، از آن برخوردار باشد طنزپردازان را بر آن ميدارد که پوشيده سخن گفتن و با گوشه و کنايه بيانکردن را برگزينند، و اين نکته البته بر ظرافت لحن و بيان طنزپرداز ميافزايد.
در يادداشت آينده، به برخي ديگر از روشهاي طنزپردازي و شيوههاي مؤثر در ساخت طنز، اشاره خواهيم کرد.
ادامه دارد
منابع:
– تجليل، جليل، معاني و بيان، مرکز نشر دانشگاهي، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۷۶.
– جوادي، حسن، تاريخ طنز در ادبيات فارسي، انتشارات کاروان، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۴.
– حري، ابوالفضل، دربار? طنز، انتشارات سوره مهر، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷.
– شميسا، سيروس، نگاهي تازه به بديع، انتشارات فردوس، چاپ چهاردهم، تهران، ۱۳۸۳.