شادروان «آقاجمال خوانساري» که بود و چه کرد؟
جمالالدين محمدبن آقاحسين معروف به «جمال المحققين» و بهقولي «آقاجمال خوانساري» از نوادر فرهنگ و ادب در عصر صفوي بود. تاريخ تولد و محل ولادتش معلوم نيست، امّا مسلم است که وي اصالتاً خوانساري بوده و در اصفهان پرورش يافته است. تاريخنگاران از او بهعنوان محققي حکيم، فقيهي نوآور و دانشمندي نامدار که داراي احاطه علمي کمنظير و حسن سليقه و ذوق سليم و انديشههاي ناب بود، ياد کردهاند و وي را در عصر خويش سبب خيرات و برکات بسياري بر جهان تشيع دانستهاند، و بر اين باورند که حوزه علميه اصفهان به وسيله ايشان رونق گرفت و دانشوران کمنظيري در حوزه تعليمش پرورش يافتند. تسلط عالياش بر فقه، اصول، فلسفه و مهارت او در آفريدن آثاري زرين در ادبيات فارسي، زبانزد خاص و عام بود. سخنان شيرين، گفتار مليح و رفتار صميمانهاش هر تازه واردي را به خود جذب ميکرد. راز اين همه فضايل را بايد در پشتکار و همت والايش در سيره علمي، معنوي و اخلاقياش به سوي کمال، جستوجو کرد.
آقاجمال از نوجواني در اثر تلاش و همت عالي، به بلندترين قلههاي انسانيت و کمالات معنوي رسيد. رسيدگي به اوضاع نيازمندان، سادهزيستي و دوري از تجملات ظاهري از او چهرهاي معنوي، دلسوز، شخصيتي دردآشنا و جامعنگر ساخت. بعد از فراگيري علوم و فنون مختلف عصر خويش در مدت کوتاهي بهعنوان مدرس برجسته شناخته شد و در حوزه علميه اصفهان به تدريس فقه، اصول، فلسفه علوم رياضي، شعر و ادب، عقايد و کلام پرداخت. او که استادي خوشطبع، مجتهدي جليل القدر و انديشمندي متنفذ بود، لحظهاي از اشتغال به علم غافل نبود. وي شاگردانش را دائماً به درس و کسب فضايل تشويق مينمود و ميگفت «عزيزان من! شما خيال نکنيد در اين زمان عالمي خوش فهم، هوشمند، تيزبين و خوش قلم مانند آقاجمال نيست! نه، شما هر کدام در سايه پشتکار و اشتغال مداوم به تحصيل، از آقاجمال کمتر نيستيد. بلي، شما مثل او گرفتار اشتغالات علمي و اجتماعي نيستيد.»
آقاجمال خوانساري عالمي حاضرجواب، فقيهي پرحافظه، زيبا صورت، پرهيزکار، شوخطبع و نمکين بود. اين عوامل موجب علاقه شديد مردم به وي شده بود. او با همه افراد، از پايينترين طبقات مردم عادي گرفته تا اميران و سلاطين صفوي، معاشرت داشت و خود را در اين رفت و آمدها در چهارچوب تشريفات و تعارفات معمولي گرفتار نميکرد، وي با خواص و عوام با زباني شيرين و گفتاري مليح گفت و گو ميکرد و بدين وسيله با آنها ارتباط نزديکي برقرار ميکرد و در هدايتشان ميکوشيد. آقاجمال براي حلّ مشکلات بيچارگان تلاش ميکرد.
نفوذش در ميان مردم بهگونهاي بود که پادشاهان صفوي به او ابراز ارادت ميکردند. او در فکاهه و مطايبه، کمنظير و در سخن گفتن، استاد بود. هر سال مبلغ معيني از طرف حکومت براي آقاجمال ميفرستادند تا قضاوت کند. روزي يکي از کارگزاران حکومت در محضر او حاضر شد. شخصي در آن هنگام مسئلهاي پرسيد. آقاجمال گفت «اکنون نميدانم.» شخص ديگري آمد و پرسشي ديگر کرد. همان جواب را شنيد، تا چهار نفر که مسئله سؤال کردند و جواب نميدانم شنيدند. کارگزار حکومتي حاضر در جلسه به عنوان اعتراض به آقاجمال گفت «شما هر سال مبلغ معيني از دولت ميگيريد تا به سؤالات و مشکلات مردم جواب بگوييد!» آقاجمال فرمود «من آن مبلغ را براي آن چيزهايي که ميدانم ميگيرم و اگر براي آنچه که نميدانم بگيرم، خزينه پادشاه به آن وفا نميکند.»
آقاجمال در ??رمضان سال ????ق، ?? سال بعد از رحلت پدرش در اصفهان وفات يافت و در تکيه خوانساريها در مزار تخت فولاد، کنار قبر پدرش، (آقا حسين) مدفون شد.
آقاجمال با تأليف کتاب «عقائدالنساء» که به «کلثومننه» نيز شهرت دارد، در ميان علاقمندان عرصه شوخطبعي بيشتر شناخته ميشود. در اين کتاب، رسوم و پندارهاي خرافي رايج در ميان زنان آن روزگار ايران به شيوه رسالات علميه به نقد کشيده شده است.
از آنجا که پادشاهان آن دوران تا روز تاجگذاري بهجاي اينکه در جمع سياستمداران و مديران کشور باشند، در حرمسرا و در بين زنان بودند، تربيت زنانه پادشاه و سلطه فراوان حرمسرا در امور کشورداري، زمينه گسترش عقايد بانوان را مساعد کرده بود، پس نگارش کتابي که بيانگر عقايد خرافي رايج بانوان آن روزگار باشد، نه تنها از شأن يک فقيه آگاه نميکاست، بلکه تيزهوشي و مبارزهاش عليه خرافات و در نهايت، عليه سياست غلط فرهنگي وقت را ميرساند.
اين اثر طنزآميز از نخستين کتابهاي رسمي فرهنگ مردم است که تاکنون بارها چاپ شده و به زبانهاي زنده جهان ترجمه شده است. شيخ آقابزرگ طهراني، کتابشناس برجسته شيعي درباره اين کتاب و مولف آن چنين مينگارد «کلثومننه، کتابي شريف، انتقادي، لطيف و خندهآور ميباشد. در اين کتاب بسياري از بدعتهايي را که نابجا به دين نسبت داده ميشود، بيان داشته است.» بخشهايي از کتاب چنين است:
* … بدان که اجماع فتواي زنان است که وضو و غسل واجب است، مگر در چند موضع: وقتي که دست را حنا و نگار بسته باشند، يا ابرو گذاشته باشند، يا زرک چسبانده باشند. در اين صورتها ترک وضو و غسل کردن واجب است! و اکثر علما در نگار، سه روز را ساقط ميدانند و ميگويند بيبيشاه زينب تا پنج روز يا شش روز وضو را ساقط ميدانند و چنانچه در حالتي که نگار بسته باشند قبل از پنج روز وضو بسازند، حرام است، و ديگران مکروه داشتهاند و روز ششم را او نيز مکروه ميداند!
* … در بيان اوقاتي که نماز ساقط و ترک آن واجب است. اول در شبهاي عروسي. دوم در وقتي که سازنده و نقارهچي به خانه آمده باشند. سِ?ُم وقتي که زن، خويشان خود را در حمام ببيند، لازم است که ترک نماز کند و احوال شوهرش را به خويشان گويد. چهارم روزي که به موعظه شنيدن رفته باشد. پنجم روزي که جامه نو پوشيده باشد و ترسد که در حال رکوع، خرد و ضايع شود. در اين صورت خاله جانآقا ترديدي دارد و گفته که ترک نماز مستحب است نه واجب و اين قول خالي از قوه نيست. ششم روزي که زن، زينت عيد کرده باشد يا به عروسي رفته يا زني که شوهرش در سفر مانده باشد و اين قول اجماعي است و بعد از اين چون در چند موضع ديگر هم ترک نماز و روزه واجب باشد سندش ضعيف بود و اختلاف داشت ايراد نشد.
* … بدان که زنان را چندين روزه ميباشد… اول روزه مرتضيعلي. و آداب آن اينست که بايد حرف نزند و از جهت افطار به خانهها رفته گدايي کند، به اين نحو که قاشق به در خانهها بزند و با دست در نکوبد و از وجه گدايي برنج و ماست و خرما بخرد، در وقت عصر پا را برهنه کرده، چلو را طبخ کرده و شب به آن افطار کند. و کلثومننه و باجي ياسمن را اعتقاد آنست که قاشق را به غربال بزند و اين احوط است، و دده بزمآرا گفته بهتر آنست که اين روزه را روز دوشنبه بگيرد و اين قول اقوي است!
* … بدان که دايرهزدن ثواب عظيم دارد خصوصاً چهل حلقه، و هرچه وسيعتر باشد، ثوابش بيشتر است! و هيچيک از علما اختلاف نکردهاند و واجب است که در هر خانه دايره بوده باشد و اگر نباشد، کلثومننه گفته که در عوض در و پنجره و کرسي و سيني ميتوان زد و اگر هيچيک از اينها يافت نشود هر دو دست را بر هم زنند، و اين خالي از قوه نيست!
* در بيان استجابت دعاي زنان، اول در وقت زدن نقاره، هيچ دعايي رد نميشود… . دويم در وقت زدن هر ساز، خواه سرنا باشد و خواه کمانچه و امثال اينها؛ و باجي ياسمن گفته که وقت سوتک زدن البته دعا مستجاب است و اين خالي از قوه نيست. سِ?ُم در وقت باز کردن ديگ حليم و سمنو و آش برگ و برگ ريختن در ديگ. و باجي ياسمن گفته که در وقت گندم ريختن نيز هيچ دعا رد نميشود. چهارم در وقت حنا بستن عروس… . پنجم وقت خواب رفتن…
* … و اجماعي علماست که عروس بايد با مادرشوهر و خواهرشوهر و زن برادرشوهر که جاري يا ياد گويند، دشمني بکند و همچنين آنها. و اگر در دل با هم دوست باشند در ظاهر با هم دشمني بکنند که از جمله واجبات است و بيبيشاه زينب از قول مرشد خود ابليس لعين گفته که عروس بايد هرچه مادرشوهر گويد نقض آن به عمل آورد و مادرشوهر هميشه شکوه عروس را به پسر کند و زن بايد که هرچند بتواند افترا به خواهرشوهر بندد و ايضاً بر عروس واجب است که در شب و روز دروغ و افتراي بيشماري از قول شيطان ملعون به شوهر نقل کند و هر وقت که مادرشوهر از عقب عروس بگذرد واجب است بر عروس که او را پنجه کشد. و کلثومننه گفته هرگاه مابين آنها نزاع واقع شود بايد که اعضاي يکديگر را به دندان بگيرند و در نهايت شدت و غضب بکنند!
* … در وقت چيز خوردن، ميهمان هر چند سير شده باشد، بر ميزبان واجب است که لقمههاي بزرگ گرفته و به ياد هر يک از خويشان او که به خانه ماندهاند و حاضر نيستند، بدهد و ايشان را در سر سفره ياد کند که جاي فلان خالي است. و بر ميهمان واجب است که در وقت چيز خوردن به يک دفعه چيز نخورد بلکه قدري بخورد و تامل نمايد و ميزبان او را قسم دهد به جان شوهر و فرزندان که چيز بخور و او مضايقه نمايد و کمکم خورد!
سيدعمادالدين قرشي – دفتر طنز حوزه هنري