اغراق کنيد و طنز بنويسيد

 

به نظر خيلي‌ها (که استادي بيش نيستند!) اغراق بهترين آراي? ادبي در حماسه است. شاهنامه فردوسي را بخوانيد تا در اغراق غرق شويد. البته هرجا که با اغراق روبه‌رو بوديم الزاما با طنز روبرو نيستيم. گرچه در شاهنامه طنز هم داريم و خدا را شکر مدارکش هم موجود است. به نظر ما، (که براي خودمان صاحب‌نظريم!) اغراق يکي از بهترين، مهم‌ترين، قشنگ‌ترين، موثرترين و بانمک‌ترين تکنيک‌هاي طنزپردازي است. اغراق، تصرف در واقعيت است. اگر در توصيف صفات کسي، ويژگي‌هاي چيزي يا بيان حالتي واقعيت را کم و زياد کنيد، اغراق کرده‌ايد. اين تصرف در واقعيت هم مي‌تواند در قالب بزرگ‌نمايي باشد، هم در قالب کوچک‌نمايي.

 

ابوالفضل زرويي نصرآباد قصيد? مدحيه‌اي دارد که در بيت‌هاي اولش از ويژگي‌هاي يارش مي‌گويد که فلان است و بهمان. تا مي‌رسد به اينجا:

 

از پيش و پسِ روسري آن زلفِ گره‌گير

از قصد پي جلوه برون آمده يک‌کم

در خوشگلي آن بود که در عالَم اوهام

زيباتر از آن را نتوان کرد مجسّم

از آبِ لب و لوچ? من مي‌شد بي‌شک

با لوله‌کشي کرد سه استخر فراهم

 

اين شد بزرگ‌نمايي. آن هم يک بزرگ‌نمايي هنرمندانه و بانمک و دلنشين. آبِ آويزان شده از لب و لوچه تصوير خوب و دلنشيني نيست، (خصوصا که آب لب و لوچ? يک مرد خوش قد و بالا و سبيل از بناگوش دررفته باشد.) اما اين بيت تصوير دلنشيني دارد چون هنرمندانه و باظرافت نوشته شده و مخاطب متوجه مي‌شود که طنزپرداز شوخي مي‌کند. آن‌قدر خوب است که آدم بدش نمي‌آيد در استخرهاي مذکور شيرجه‌اي هم بزند. پس فکر نکنيد همين‌که از اغراق استفاده کرديد، طنزتان خوب مي‌شود. بايد بتوانيد درست از اغراق استفاده کنيد. (اصولا از هرچيزي بايد درست استفاده کنيد، وگرنه خراب مي‌شود!)

در ادام? همين شعر، که فضا و سوژه عوض شده و ديگر به يار قبلي کاري ندارد، آمده است که:

 

ما قطر? ناقابل و او بحر محيط است

در بستر دريا چه کند قطر? شبنم؟

آن‌گاه چه دريا، که اگر هم بچلاني‌ش

تا خويش نخواهد به کسي پس ندهد نم

ور ميل به بخشش کند از کثرتِ رادي

اندر قدمش لُنگ مي‌اندازد حاتم

 

يکي از کاربردهاي اغراق همين تعريف و تمجيدهاست. ديديد چه اغراق‌هاي خوبي دارد؟ لُنگ انداختن حاتم طايي که بخشندگي‌اش به مَثل تبديل شده، اوج اين اغراق‌هاست. اما اغراقي به اين غليظي هم براي مخاطب دلنشين و قابل پذيرش است. يعني نکت? ديگر اين است که اغراق توي ذوق نزند و غيرقابل‌قبول نباشد.

حالا که از ابيات جناب زرويي مثال زديم، آخرين مثال را هم از شعر ديگر ايشان مي‌آوريم. در اين بيت، که باز هم از يار مي‌گويد، هم بزرگ‌نمايي داريم، هم کوچک‌نمايي!

 

لبان سرخ تو شيرين و گفته‌ات دل‌چسب

در آن مکان که تو باشي چه حاجتي به سريش؟

 

تشخيصِ اين‌که بيت بالا تمجيد بود يا تحقير با خودتان! درباره کوچک‌نمايي، دستِ‌کم‌گيري يا اين‌طورچيزها هم بعدا مفصل صحبت مي‌کنيم.

 

 

روح‌الله احمدي – دفتر طنز حوزه هنري

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=311466
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.