آشنايي با نگارش طنز و کمدي در ادبيات نمايشي قسمت دهم

 

 

در مطالب قبلي به ۹ وضعيت نمايشي (اشتباه – تلافي – عدم تناسب علت و معلول – وضعيت تکرار – وضعيت انتخاب بر سر دو راهي – وضعيت اشتباه-  وضعيت عناصر متضاد و متناقض و وضعيت تداخل رويدادها – اغراق و غلو و دستِ کم‌گيري) از ?? وضعيت نمايشي براي طراحي کمدي پرداختيم و در اين قسمت به وضعيت  «جا به جايي» خواهيم پرداخت:

 

وضعيت جا به جايي   

 

جابجايي يکي ديگر از وضعيت‌هاي ساخت داستان‌هاي طنز هست. در اين وضعيت، ما شاهد شش حالت مختلف از اقسام جا به جايي خواهيم بود:

الف) جا به جايي موقعيت‌ها

 ب) جا به جايي افراد

  ج) جا به جايي در توقعات و نقش‌ها (دنياي وارونه)

 د) جا به جايي اهداف

 ه) جا به جايي در درجات جايگاه موجودات

       (انسان با حيوانات، نباتات، جمادات)

و) جا به جايي شخصيت

 

الف)جا به جايي موقعيت‌ها

 

در يک نمايش کمدي؛ هنگامي که موقعيت يک خواستگاري با فراموش شدن اصل موضوع، تبديل به موقعيت معامله يک خانه مي‌شود و يا هنگامي که موقعيت يک بازجويي به تدريج تبديل به موقعيت مسابقه بيست سوالي مي‌گردد و يا موقعيت يک جنگ و درگيري دو جبهه متخاصم، ناگهان تبديل به يک جشن عمومي مي‌شود؛ با جابه‌جايي موقعيت‌ها مواجه هستيم.

در اين وضعيت بايد دلايل و توجيه منطقي جهت تبديل و جا به جايي دو موقعيت براي متقاعد ساختن ذهن مخاطب موجود باشد. چراکه در غير اين صورت احتمال آن مي‌رود که طنز حاصل بسيار سطحي و سخيف از آب در بيايد.

 

ب) جا به ‌جايي افراد

 

برگسون در اين خصوص چنين مي‌گويد:

«چند شخصيت را در وضع خاصي به نظر آوريد اگر کاري کنيد که اين وضع دگرگونه و نقش شخصيت‌ها عوض شود صحنه کميکي به وجود خواهد آمد.»

 

 اين جا به‌ جايي بين دو فرد با دو موقعيت اجتماعي کاملاً متفاوت انجام مي‌گيرد هر چه موقعيت اين دو فرد با يکديگر متفاوت‌تر باشداين وضعيت نمايشي نيز کمدي‌تر خواهد شد. به عنوان مثال مي‌توان به جا به جايي وضعيت يک شاهزاده با يک گداي خياباني اشاره کرد.

اکثر جابجايي‌ها به دلايل مختلف (از جمله سوءاستفاده، جاسوسي، بنا به دستور مقام مافوق، حتي تصادف و يا …) انجام مي‌يابد و براي جا به جايي معمولاً شباهت چهره لازم است. از اين وضعيت بارها و بارها توسط کمدين‌هايي چون لورل هاردي، نورمن، چاپلين و…در آثارشان استفاده شده است. طنز اين وضعيت بيشتر مربوط مي‌شود به رفتارها و عکس‌العمل‌هاي دو شخص جا به جا شده در موقعيت جديدشان که البته تعجب اطرافيان را هم بر مي‌انگيزند.

 

ج) جا به جايي در توقعات و نقش‌ها (دنياي وارونه)

 

 برگسون در رساله خود چنين مي گويد:

«صحنه‌اي که در آن متهم به قاضي درس اخلاق مي‌دهد يا کودکي مي‌خواهد چيزي به پدرش بياموزد همگي حالات کميک خواهند بود.»

 

هر يک از ما با توجه به تجربيات کسب شده‌مان در طول زندگي، به تدريج براي هر مقام و موقعيتي، جايگاه خاصي را قائل شده‌ايم. بديهي است که به همان ميزان نيز، انتظارات خاصي را از آنها خواهيم داشت. اما هنگامي که جايگاه بسياري از هنجارها، ناگهان با يکديگر جا به جا مي‌شود و هر يک رفتاري خلاف آنچه را که از آنها توقع داريم انجام مي‌دهند، غافلگير مي‌شويم و اين غافل‌گيري در ما ايجاد خنده خواهد کرد. مانند صاحب خانه‌اي که از مستاجرش مي‌ترسد.

دنياي وارونه که از مشتقات اين گونه جا به جايي محسوب مي‌شود، از جمله موضوعاتي است که در داستان‌هاي طنزنويسان به عنوان سوژه استفاده‌هاي زيادي مي‌شود. به عنوان مثال، هنجارها با ناهنجارها جا به جا مي‌شوند. (ارزش دادن به چيزهاي بد و تقبيح چيزهاي خوب) در اين حالت داستان‌هاي طنز شکل کنايي به خود مي‌گيرند. چراکه در آن، جامعه‌اي تصوير خواهد شد که قوانينش عليه انسان‌هاي نيک و موافق مردمان خبيث است!

به عنوان مثال قوانين موجود در يک کشور توسط شخصيت کمدي يا هر شخص ديگري با قوانين يک مهد کودک به عمد و با شيطنتي خاص، جا به جا مي‌شود اما با اين وجود شرايط جامعه روز به روز بهتر مي‌شود!  اين موضوع کنايه‌اي خواهد بود از کاستي قوانين موجود و اجراي نادرست آنها در جامعه.

 

چاه کن در ته چاه- لازم به توضيح است که در عمق قضيه جا به جايي نقش‌ها، گاهي وضعيتي رخ مي‌دهد که بر ضد مسبب آن مي‌شود. مانند، فريب‌کاري که درست به شيوة خودش فريب مي‌خورد و يا شخصي که در دامي که خود گسترده است مي‌افتد. (چاه کن در ته چاه) به عنوان مثال مي‌توان به نقش يک وکيل دعاوي که نقشه‌اي را که براي فريب دادن قاضي دادگاه کشيده است و آن را براي موکل خود شرح مي‌دهد، اشاره کرد. چراکه در ادامه داستان موکل او هم، با استفاده از همان نقشه، حق‌الوکالة وي را نمي‌پردازد.

 

د) جابه‌جايي اهداف

 

در اين‌گونه جابه‌جايي معمولاً شخصيت کمدي، حرکتي را براساس يک هدف تعيين شده در ابتداي  داستان، آغاز مي‌کند. اما در اثر بروز حوادث مختلف، مرتباً هدف اصلي با هدف‌هاي ديگر، جا به ‌جا شده و قهرمان داستان نيز همراه با وقايع نمايش به اين سو و آن سو کشانده مي‌شود. به اين ترتيب در انتها، شخصيت کمدي به هدفي به جز هدف اوليه‌اش در داستان دست مي‌يابد. به عنوان مثال، مي‌توان به يکي از داستان‌هاي «مولير» به نام «طبيب اجباري» اشاره نمود که در آن، زني با هدف انتقام گرفتن از شوهر خود، او را به عنوان يک پزشک حاذق به مأموران حاکم معرفي مي‌کند. اما نه تنها مرد، (علي‌رغم خواست همسرش) در نزد حاکم و مأمورانش ذليل و خوار نمي‌شود، بلکه با توجه به مداواي بيماري دختر حاکم توسط وي، موفق مي‌شود منزلت بالايي را هم نزد حاکم کسب نمايد.

البته هر چه تغيير اهداف با دلايل منطقي و محکم و در يک خط داستاني مشخص به دفعات بيشتري انجام شود و هر چه نتيجه نهايي با هدف اوليه شخصيت، تضاد بيشتري داشته باشد؛ رويدادها و لحظات کميک آن نيز بيشتر خواهد شد.

از ديگر مثال‌هاي جا به جايي اهداف مي‌توان به يکي از فيلم‌هاي هارولد لويد اشاره کرد که هدف وي صعود شخص آکروبات بازي به بالاي يک آسمان خراش براي جلب مشتري به فروشگاه و فروش بيشتر بود. اما با وقوع ماجراهايي و ايجاد شرايطي کاملاً منطقي و توجيه پذير، خود هارولد ناگزير مي‌گردد که به بالاي آسمان خراش فوق صعود نمايد و يا مانند اقدام به دزدي وودي آلن از يک بانک و تغيير هدف وي براي تفهيم خواندن صحيح دست نوشته‌اش توسط کارمندان بانک.

 

      بطور کلي شخصيت‌هاي کمدي يا به شکل جدي به سمت هدف موهومي مي‌روند و يا به شکل احمقانه‌اي به سمت هدف‌هاي واقعي حرکت مي‌کنند.

 

ه) جا به جايي در جايگاه موجودات (انسان باحيوانات، نباتات، جمادات)

 

در اين خصوص برگسون چنين مي‌گويد:

«وضعيت‌ها، حالت‌ها و حرکت‌هاي جسمي انسان دقيقاً موقعي خنده‌آور خواهد بود که جسم همچون دستگاه خودکاري ساده‌اي ديده شود.»

 

به عنوان مثال؛

تبديل شخصي به يک گاو و يا کرگدن. عکس اين حالت نيز يعني هنگامي که يک ميمون، همچون انساني متشخص رفتار مي‌کند باعث ايجاد کمدي خواهد شد.

غيرارادي بودن حرکات يک شخص و تظاهر مکرر بيروني آن و همچنين انعطاف‌ناپذيري در حرکت، درست مانند يک ماشين خودکار؛ باعث ايجاد حالات کميک مي‌شود. به عبارتي ديگر، هر گاه يک شخص احساس يک شيء غير قابل انعطاف و يا يک ماشين خودکار را در ما ايجاد کند مي‌خنديم. مانند حرکات ماشين گونه چارلي‌چاپلين در فيلم «عصر جديد» و انجام حرکات خشک، مقطع و تکراري بازيگراني که در نمايش پانتوميم وضعيت ماشين و يا وسيله‌اي را تداعي مي‌کنند.

همچنين به عنوان مثال، انساني‌که تنها دل‌- مشغولي‌اش حفظ ظاهر خود و يا اجراي ماشيني و غير قابل انعطاف مقررات است، کميک مي‌شود.

همچنين اگر ماشيني بتواند همچون يک انسان بايستد، راه برود و حتي دچار احساسات شود و بطور کل، همچون انساني متمدن رفتار نمايد باز کميک است. با اين موضوع نيز فيلم‌هايي ساخته شده که يک روبات و يا يک اتومبيل به نوعي صاحب تصميم و آزادي عمل يک انسان مي‌گردد. (مانند سريال معجزه کوچک که در آن يک روبات ساخته شده توسط پدر خانواده همچون دختري هشت ساله رفتار مي‌کند.)

اگر هم روزي ببينيم که يک گياه همچون انسان رفتار کرده و همچون وي غذا مي‌خورد و حتي انتقام مي‌گيرد (در فيلم آدلا هنوز شام نخورده) اين موضوع در نظر ما کميک خواهد بود.

گاه جا به جايي نقش اشيا نيز مي‌تواند طنز باشد. بهترين مثال براي جا به جايي اشياء، خوردن با اشتهاي يک لنگه کفش توسط چارلي چاپلين به جاي غذا اشاره کرد که در آن، بند کفش بعنوان اسپاگتي و ميخهاي آن بجاي استخوان و بالاخره روية چرمي کفش در جايگاه گوشت استيک قرار مي‌گيرد و همچنين است ناچار شدن لورل و هاردي براي خوردن مقداري از اشياي موجود در يک قايق تفريحي.

 

و)جا به جايي شخصيت                          

 

تغيير رفتار به لحاظ جايگاه شخصيتي همواره مي‌تواند طنز باشد. به عنوان مثال تغيير در نوع صحبت کردن يک استاد دانشگاه و تبديل آن به لحن يک لات عربده‌کش و مقايسه دو حالت فوق خنده‌دار خواهد بود.

جا به جايي در شخصييت مي‌تواند در اثر عوامل زير اتفاق بيافتد:

  • در اثر يک ضربه و يا حادثه ديگري (تغيير شخصيت لورل در فيلم احمق‌ها در آکسفورد و يا هاردي که با شنيدن صداي بوق اتفاق مي‌افتد).
  • در اثر تغيير در جايگاه اجتماعي شخصيت کمدي
  • براي اغوا و فريب عمومي (ريا) مثلاً با تغيير چهره و يا تغييراتي ديگر
  • در اثر يک بيماري و يا هيپنوتيزم شدن (مانند وودي آلن در فيلم پنجه عقرب)

 

در قسمت‌هاي بعدي به ديگر وضعيت‌ها اشاره خواهيم کرد.

 

فرزين پورمحبي – دفتر طنز حوزه هنري

 

 

براي ديدن مطلب پيشين اينجا را کليک کنيد.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=311463
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.