رابطه طنز با اقتصاد

 

در بررسي ادوار تاريخي ژانر طنز و به ويژه طنز ادبي عناصر پيراموني مختلفي به عنوان، محرک، بازتاب دهنده، و سرمنشاء مطرح مي‌شوند. گاه بوده که يک واقعه سياسي يا اجتماعي عامل به وجود آمدن شعر يا نثر طنز شده و يا اينکه خود يک شعر توانسته در نقش جريان‌ساز اجتماعي ظاهر شود. گاهي هم اثر ادبي صرفاً بازتابي هنري و شوخ طبعانه از اتفاقات روزگار بوده است تا زمختي و تلخي يک پديده ناپسند را با بيان تلطيف شده‌اي به اهل زمانه گوشزد کند. اما در ميان تمامي عناصري که مي‌شود در چهره موضوع آثار طنز در طول زمان ذکر کرد، شايد بتوان گفت اقتصاد و امور مرتبط با منافع مالي يکي از عوامل تاثيرگذار بوده و کماکان نيز هست. البته چهره موضوعات طنز از گذشته‌هاي دور تاکنون تغيير کرده و بررسي آن مي‌تواند از جنبه تاريخي و جامعه شناختي مفيد باشد. به عبارتي ديگر اين مطلب قابل تحليل است که سوژه طنز عبيد زاکاني و حافظ عمدتاً مبتني بر رياکاري و اظهارفضل افراد به ظاهر وارسته يا در کسوت بزرگان و ريش سپيدان است، حال آنکه از بعد مشروطه تاکنون فراواني پرداختن به مسائل اقتصادي در طنز شاعران و نويسندگان به مرور زمان افزايش مي‌يابد.

 

دلايل زيادي وجود دارد که باعث مي‌شود سوژه و موضوع يک اثر ادبي طنز به نحو متناسب با واقعيات اجتماعي خلق شود. دلايلي که شايد تحليل هريک از آنها نيازمند تخصصي خاص در يک شاخه از علوم انساني است. ما در اينجا نه در نقاب يک داناي کل بلکه تنها با نگاهي تحقيقي يا به عبارت بهتر با ديدگاهي کنجکاو و پرسشگر به بررسي مطلب از ديدگاه‌هاي احتمالي مي‌پردازيم و اين منافاتي ندارد با جامعيت مطالب پژوهشي آتي. از اين رو چند مورد از دلايل قابل احتمال و اعتنا را به اختصار مرور مي‌کنيم.

 

يک دليل اينکه چرا سويه و پيکان حملات طنزآميز و شوخ طبعانه به سمت صاحبان زر و زور يا دست‌اندرکاران امور بوده، مشکلات اقتصادي و اضعاف قشر پايين‌دست جامعه است. به طور حتم در جوامع پيشين که دوگانه‌هايي از جنس ارباب و رعيت، سائل و مسئول، فرمانروا و فرمانبر و… فرم دهنده ساختار ارتباطات انساني بوده‌اند، نگرش صاحبان قدرت به امور اقتصادي نگرشي ملاکانه با حق استثمار کليه منابع و زيردستان است، و اين مسائل از ديدگاه قشري که تحت تملک قرار گرفته چندان قابل نقد و اعتراض نيست. حال آنکه با عبور از نقاط عطف تاريخي و افزايش سطح دانش، آگاهي و توانايي رويارويي افکار عمومي با سطوح قدرت، بحث مطالبه‌گري و انتقاد کم‌کم پررنگتر شده و سبب آشنايي هرچه بيشتر مستضعفين جامعه با حقوق پايمال شده خود مي‌شود. يکي از مهمترين اين حقوق هم مسائل مادي و حق استفاده برابر از فرصت‌هاي اقتصادي است که غالباً تحت سيطره رانت‌ها، زيرميزي‌ها، آقامنشي‌ها و… قرار مي‌گيرد و طبقات فرودست جامعه را به جنبش و هنرمند طناز را به واکنش وامي‌دارد. بدين روي عجيب نيست که در سراسر کليات طنز عبيد زاکاني کمتر به مواجهه صريح شاعر با امور اقتصادي برمي‌خوريم و بيشتر تلاش وي به نشان دادن دوئيت‌ها، دروغ‌گويي‌ها، تزوير، خرافه‌پرستي و… معطوف مي‌شود. يا به طور مثال طنز حافظ در به چالش کشيدن زهد ريايي، بساط عيش وعاظ و خرقه‌پوشان،  بي‌عملي پارسانمايان جامعه و اين قبيل موارد خلاصه مي‌شود. اما هرچه به دنياي معاصر نزديکتر مي‌شويم طنزپردازي به امور قابل مطالبه توجه بيشتري را اختصاص مي‌دهد و طنزپردازاني مثل ايرج ميرزا، ميرزاده عشقي، دهخدا بخشي از اهم موضوعات مورد توجه خود را حول محور مطالبات اقتصادي، سياسي و اجتماعي قرار دادند.

به همين نحو دست طنزپردازان در سبک‌هاي بعدي(واسوخت، هندي، بازگشت و…) تا به دوران معاصر براي شيواتر کردن اين ژانر ادبي بازتر به نظر مي‌رسد. البته برخي طنزپردازان معاصر به خصوص در دوران مشروطه به جهت استفاده از زبان صريح از ادبيات تاحدودي فاصله گرفته‌اند اما در کل بسياري هم هستند که همه امکانات اين تطور تاريخي را در خدمت موضوع قرار داده‌اند. شايد سوال اين باشد که موضوعات اقتصادي چه ارتباطي با اين تطور سبکي دارند؟ در پاسخ بايد گفت طنزپرداز معاصر به اين دليل که مجموعه‌اي از سبک‌هاي ادبي را در انبان مطالعاتي خود از گذشته تا امروز جمع آوري کرده و داراست، گستره موضوعات بيشتري را مي‌تواند به عرصه‌ي ادبيات طنز بکشاند. گستره‌اي که به طور مثال با سبک عراقي که بيشتر گرايشات غنايي و عرفاني داشت چندان قابل دسترس نبود. بنابراين پرداختن به امور مادي و اقتصادي در دايره طنز مکتوب امروز نسبت به گذشته بهتر مي‌گنجد.

 

سومين دليلي که به نظر نگارنده مي‌رسد باهوش‌تر شدن طنزپرداز معاصر نسبت به دوران قديم است. از اين باب که طنزپرداز در قرن‌هاي گذشته يا حتي در ابتداي دوران معاصر به شدت در تعارض مستقيم با مقام قدرت قرار داشت. اين تعارض تا جايي ادامه ‌يافت که در برخي موارد حتي به حذف فيزيکي شاعراني مثل ميرزاده عشقي ‌انجاميد. اما در دهه‌هاي اخير طنزپرداز به شکلي زيرکانه روي سخن خود را با واسطه از مقام قدرت بر عملکرد و نتيجه اعمال آن قرار داده و خود را تا حد زيادي از خطرات مصون کرده‌است. بنابراين اعتراض و انتقاد طنزآميز از وضع اقتصادي يکي از همين گونه برخوردها به عملکرد ضعيف صاحبان مناصب و مسئوليت تلقي مي‌شود که اتفاقاً اثر به سزايي  حتي بيش از گذشته بر افکار عمومي و مخاطبان گذاشته است. البته اين مدل به چالش کشيدن قدرت هم خالي از خطر نيست و در بسياري از مواقع اصطکاک‌هاي ناراحت کننده‌اي به همراه داشته و دارد ولي به طور کلي چنين شيوه‌اي نشان از بلوغ هنري طنازان دارد و هرچه پيش مي‌رويم هم ارتقاء مي‌يابد.

 

در هر حال شايد بتوان بسياري از دلايل ديگر را در اين رابطه ذکر کرد ولي در اندک مجالي که داريم به همين قدر اکتفا کرده و به عنوان جمع بندي بحث بايد به اين مطلب اشاره داشت که ضرورت‌هاي دنياي مدرن و جهان امروز ما ايجاب مي‌کند که مطالبات متنوعي از جنبه‌هاي مختلف براي عموم مردم يک جامعه اهميت پيدا کند و قطعاً يکي از مهمترين اين مطالبات به امور مالي و اقتصادي بازمي‌گردد. فلذا طنزپرداز به عنوان کسي که در کنش و واکنش مستقيم با اجتماع و زمانه خود سير مي‌کند نمي‌تواند چشم بر اين امور و مشکلاتي که بر آن مترتب است ببندد. کمااينکه در آثار امروزي به وفور اين چنين اشاراتي ديده مي‌شود و خود گوياي رابطه با اهميتي است که بين طنز و اقتصاد در روزگار ما برقرار شده است.

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=311276
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.