آشنايي با نگارش طنز و کمدي در ادبيات نمايشي – قسمت اول

 

 

مقدمه:

اين روزها در سينماي کمدي شاهد اکران فيلم‌هايي هستيم که گاه مي‌بايست بيش از فيلم‌هاي آنوَرآبي نگران و مراقب حضور فرزندان‌مان در سالن سينما باشيم! اغلب لحظات طنز و صحنه‌هاي کميک اين فيلم‌ها محدود به يکسري برخوردهاي فيزيکي و شوخي‌هاي کلامي با رويکردهاي جنسي و البته استفاده از چهره‌هاي طنز امتحان پس‌داده است. دليل اصلي چنين رويکردي نيز؛ سهل الوصول بودن و تضمين موفقيت اين چهره‌ها و شوخي‌هاي خاص در خنداندن تماشاگر عام است. اين وضع زماني جنبه‌ فاجعه‌آميزتري به خود مي‌گيرد که اين گونه شوخي‌ها خارج از خطوط قرمز معمول سينما بوده و براحتي مجوز اکران نيز مي‌گيرند! اما اشکال کار کجاست؟  وقتي نويسندگان فيلم‌هاي کمدي با مهارت‌ها و تکنيک‌هاي لازم براي خلق موقعيت‌هاي طنز آشنا نباشند؛ بناچار براي خنداندن و جلب رضايت مخاطبين‌شان به چنين شيوه‌هاي دم‌دستي  متوسل مي‌شوند.

در عرصه صدا و سيما اوضاع از اين هم بدتر است هر چند در رسانه ملي شوخي‌هاي جنسي کمتري در کمدي‌هاي تلويزيوني به چشم مي‌خورند اما در عين حال سطح اين کمدي‌ها به حدي پايين است که يک بچه ۸-۹ ساله هم از اين کمدي‌ها لذت مي‌برد و همين مسئله نشان دهنده سطح نازل طنزهاي تلويزيوني براي طيف بزرگسال جامعه است. هدف از نگارش اين سطور رسيدن به تکنيک‌هايي است که با بکارگيري از آنها نويسندگان بتوانند از مسيرهاي بهتر و با شيوه هاي خلاقانه‌تري آثار خود را بيافرينند. اين نکته را متذکر مي‌شويم که:  در نگارش ادبيات نمايشي طنز، بهترين مسير؛ مسير ميانبر نيست و صد البته؛ استعداد بامزگي هم، براي اين کار، اصلا و ابدا کافي نيست!   

 اولين گام در نگارش کمدي:         

«جواني قورباغه اي را پيدا مي‌کند. قورباغه از جوان مي‌خواهد او را ببوسد تا تبديل به دختري زيبا و متعلق به جوان شود. اما جوان بجاي آنکه او را ببوسد قورباغه را با خونسردي به بازار برده و مي فروشد و با پول حاصل از يک «قورباغه‌ي سخنگو» مي تواند صاحب خيلي چيزها از جمله دختري زيبا شود!»

اولين گام طنزنويسي را مي‌توان به مدد همين قصه بيان کرد. يک طنزنويس بايد آنقدر جربزه داشته باشد که با اولين وسوسه‌هايش (همچون بوسيدن قورباغه و تبديل شدن به دختري جوان) مبارزه کند و براي آنکه بتواند شناخت و تحليل مناسبي نسبت به رويدادهاي پيرامونش داشته باشد بدون هيچ عجله‌اي و با خونسردي هر چه تمامتر به بررسي وقايع بپردازد، در اين صورت است که مي‌تواند زاويه مناسبي را براي ورود به وقايع و برقراري ارتباط ميان آنها و درنهايت بازگو کردنشان بيابد. طنزنويس خبرنگار و يا شاعر نيست، قدرت بداهه گويي در طنزنويسي افتخار چنداني محسوب نمي‌شود. طنزنويس مي‌بايست ناگوار ترين حوادث را به گونه‌اي ارائه دهد که رگه‌اي از عصبانيت و نفرت در آن ديده نشود و تنها چيزي که مي‌تواند نگاه طنزنويس را اينگونه تلطيف و ملايم نمايد، «زمان» آن‌هم براي فروکش کردن هيجانات و احساسات اوليه در پرداختن به موضوعات مختلف است. پس با چنين رويکردي و با گريز از نگاه تک بعدي و اوليه نسبت به يک موضوع، طنزنويس به‌راحتي مي‌تواند اثبات کند، برخلاف تصور رايج «پياز» تنها ميوه‌اي نيست که باعث ريزش اشک مي‌شود بلکه «نارگيلي» که به سر شخصي مي‌خورد نيز اشک را جاري مي‌سازد!

 

چند مشکل در عرصه نگارش کمدي:        

مشکل ديگر طنزنويسي در ادبيات نمايشي از زماني شروع مي‌شود که يک طنزنويس خود را موظف به نگارش يک مطلب خنده‌دار مي‌کند! مشکل بيشتر هم از زماني آغاز مي‌گردد که تماشاچيان به مطالب طنز وي نمي‌خندند! –اين مصيبت در طنزهاي مکتوب وجود ندارد بعبارتي طنزنويس دغدغه خنديدن و يا نخنديدن خوانندگان را حداقل به شکل رودرو ندارد!- اين ‌موضوع بيانگر آن است که پيش‌‌بيني‌ اکثر طنزنويسان در مورد قضاوت مخاطبين نسبت به آثارشان، تاکنون نادرست از آب درآمده است! شايد هم به همين خاطر است که تعداد طنزنويسان شاخص و موفق در عرصه­ي نمايش، همواره بسيار کمتر از ساير هنرمندان مطرح در عرصه‌هاي ديگر هنري بوده‌است! به عبارت ديگر، سلائق و علائق مردم درخصوص ساير هنرها، قابل حدس‌ و تکليف هنرمندان­شان هم نسبت به طنزنويسان (ادبيات نمايشي)، مشخص‌تر است!… به‌راستي چگونه مي‌توان حس پيش‌گويي طنزنويسان را تا حد امکان بالا برد؟

مصيبت‌هاي طنزنويسي به همين جا ختم نمي‌شود. چرا که مردم و ايضاً کارشناسان، هنوز که هنوز است در زمينه­ي طنز فاخر و مشخصات فني آن، به نتيجه­ي قطعي نرسيده‌اند! البته اگر هم بخواهيم بي‌انصاف نباشيم بايد اذعان کنيم در مواردي به توافقاتي هم رسيده‌اند. به عنوان مثال، همه­ي عالم و آدم متفق‌القولند که طنز فاخر ضمن خنداندن، مغز و انديشه را نيز به تحريک وامي‌دارد. اما از سويي، هنگامي که چنين آثاري پديد مي‌آيند، به دليل عدم‌آشنايي نويسندگانش با قوانين و مباني نگارش آنها، گاه آن­چنان شعاري، ملال‌آور و مملو از جملات و موضوعات پيچيده و خسته‌کننده مي‌شوند که مخاطبان ترجيح مي‌دهند براي خنديدن، همچنان به سوي آثاري که کاري با کار مغز و مخ‌شان نداشته، بروند و اندکي را بدون دغدغه و به دور از فکر و خيال سپري نمايند!

اگر هم‌اکنون الگوهاي طنز فاخر در ادبيات نمايشي با آثار اريستوفان[۱]، چارلي چاپلين[۲]، وودي آلن[۳]، برنارد شاو[۴]، اسکار وايلد[۵]، مولير[۶]، نيل سايمون[۷] و… شناخته مي‌شوند به‌راستي تا چه ميزان مي‌توان اميدوار بود که آثار خلق­شده­ي فعلي، از نظر استحکام، محتوا و درعين­حال، سادگي و رواني متن، از خصوصيات آثار اين بزرگان بهره‌اي برده باشند؟ به‌راستي راز موفقيت چنين آثاري در چيست؟

آنچه که مي‌توان انجام داد:

در وهله­ي اول مانند برخورد با يک بيمار اورژانسي بايد آرامش خود را حفظ کرد و نبايد واداد! در گام بعدي هم بايد به فکر راه‌حل و يا چاره اساسي بود. خب… قطعاً يکي از اين راه‌ها، مي‌تواند به کارگيري تکنيک‌ها و شيوه‌هاي مختلف، در امر طنزنويسي و تلفيق آن با فنون نگارش درام‌ باشد. اما اين کار را چگونه بايد انجام داد؟ با توجه به اينکه منابع کمي در خصوص تکنيک‌هاي طنزنويسي در ادبيات نمايشي در دسترس است؛ نوشته حاضر با چنين هدفي نگاشته شده است.

شايد هم به همين دليل است که گروهي، طنزنويسي را بيشتر يک کار ذوقي دانسته و هيچ‌گاه آن را در قالب قوانين و قواعد خاصي به شکل کلاسيک درنياورده‌اند! يا بالعکس، شايد هم به دليل آنکه طنزنويسي را يک کار ذوقي دانسته‌اند، ديگر لزومي به ارائه راه‌کار و دستورالعمل خاصي براي نگارش طنز احساس نکرده‌اند!

در حالت بد‌بينانه اگر کارکرد چنين تحقيقاتي را همچون کتب آموزش آشپزي قلمداد نمائيم، باز هم مي‌توان به نتايج مثبت پژوهش‌هايي از اين دست، اميدوار بود. درست است که کتاب آشپزي هيچ‌گاه کسي را به آشپزي تمام‌عيار تبديل نکرده است اما به هر حال، کاري کرده تا بعضي از افراد جامعه در اثر سوء‌هاضمه و گرسنگي، جانشان را از دست ندهند!

متأسفانه آمارهاي جهاني حاکي از اين است که درصد پخش برنامه‌هاي نمايشي طنز در تلويزيون کشور ما نسبت به ساير کشورها بسيار پايين‌تر است.(ارجمند، ۱۳۷۸ :۳)

لذا انجام چنين پژوهش‌هايي چه بسا بتوانند به نحوي، کمک­حال برنامه‌سازان تلويزيون در خصوص نگارش برنامه‌هاي طنز بوده تا بيش‌‌ از اين، فراگيرترين رسانه کشور، چنين موهبتي را بيشتر در اختيار بينندگان خود قرار بدهد. انشالله بتوانيم…

در قسمت هاي بعدي به شکل عملياتي وارد تکنيک هاي اين حوزه مي شويم.

تا آنموقع خندان باشيد!

 

[۱] Aristofane (نمايشنامه‌نويس کمدي يوناني ۳۸۶-۴۵۶ ق.م)

[۲] Charlie Chaplin (کمدين و طنز نويس آمريکايي ۱۹۷۷-۱۸۸۹)

[۳] Woody Allen (طنزنويس و کمدين آمريکايي معاصر)

[۴] Bernard Shaw (طنزپرداز ايرلندي ۱۹۵۰-۱۸۵۶)

[۵] Oscar Wilde (نمايشنامه‌نويس و طنزنويس ايرلندي ۱۹۰۰-۱۸۵۴)

[۶] Molière (نمايشه‌نامه‌نويس فرانسوي ۱۶۷۳-۱۶۲۳)

[۷] Neil Simon (فيلمنامه و نمايشنامه‌نويس آمريکايي معاصر)

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=311267
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.