غيبت
ما کمي تا قسمتي انگار غيبت ميکنيم
دور هم باشيم يک مقدار غيبت ميکنيم
قصدمان البته دلسوزي است، در هر محفلي
التزاما با همين معيار غيبت ميکنيم
حرفمان هم حرفهايي پيش پا افتاده نيست
بلکه با تحليل يک رفتار غيبت ميکنيم
صبحها سرگرم کاريم و گرفتاري، فقط
عصرها در پارک يا بلوار غيبت ميکنيم
آشنايي را که ميبينيم خيلي مختصر
چند ساعت ضمن اين ديدار غيبت ميکنيم
رو به رو خوبيم با هم مشکلي در کار نيست
پشت سر گاهي تفنن وار غيبت ميکنيم
تا نگيرد قلب يک بيمار از ناهمدمي
دسته جمعي دور آن بيمار غيبت ميکنيم
هرکجا هم واي فايي نيست يا نت مختل است
تا به ما بد نگذرد ناچار غيبت ميکنيم
غالبا با دست پر در جمع حاضر ميشويم
از همين رو غالبا پربار غيبت ميکنيم
با زبان روزه، صحبت تا حدودي مشکل است
طالبش باشد، پس از افطار غيبت ميکنيم
حرفمان هم نقد سازنده است، اسمش غيبت است
پس چه غم گاهي اگر بسيار غيبت ميکنيم